-
بررسی آییننامهها و دستورالعملهای برنامه هفتم پیشرفت
-
بررسی عوامل موثر بر افزایش تصادفات و تلفات جادهای و سوانح رانندگی و دادهکاوی تلفات انسانی
-
سازماندهی و بازآرایی فضایی آموزش عالی کشور
-
به روز رسانی سند ملی آمایش سرزمین
-
انجام مطالعات مناطق آزاد به عنوان نواحی پیشران اقتصادی کشور
-
اصلاح ساختار بودجه و پیاده سازی نظام یکپارچه مدیریت اطلاعات مالی دولت (IFMIS)
مقدمهاي بر آيندهپژوهي و روشهاي آن
شناسه گزارش
عنوان |
مقدمهاي بر آيندهپژوهي و روشهاي آن |
كد شناسه |
۱۰۲۳۰-۱۱-۹۹ |
گروه پژوهشي |
آيندهنگري و فناوريهاي نو |
پديدآورنده |
سعيد قاسمي زاده تمر |
ناشر |
مركز پژوهشهاي توسعه و آيندهنگري |
طراح جلد |
پدرام حاجي اسمعيلي |
تاريخ انتشار |
آذرماه ۹۹ |
مطالب اين گزارش لزوماً بيانگر نظر رسمي سازمان برنامه و بودجه كشور و مركز پژوهشهاي توسعه و آيندهنگري نيست. |
|
حقوق معنوي اثر به پديدآورندگان و حقوق مادي آن، به مركز پژوهشهاي توسعه و آيندهنگري سازمان برنامه و بودجه كشور تعلق دارد و استفاده از آن با ذكر مأخذ بلامانع است. |
|
آدرس: تهران– خيابان استاد نجات اللهي- خيابان سپند- پلاك ۱۶ شمارههاي تماس ۴۳۳۰۶۰۰۰-۰۲۱ شماره پيامرسان ۰۹۹۲۱۵۷۵۸۴۳ |
تاريخچه آينده پژوهي
انديشيدن به آينده، كشف جديدي نيست، بلكه پديدهاي جهانشمول است و ريشه در دوران پيش از تاريخ بشر دارد. در تمامي جوامع شناختهشده بشري، مردم در مورد زمان و آينده تصوراتي داشته و دارند. هرچند اين برداشتها، از منظر تأكيد متفاوت بر گذشته و آينده، ميزان پرداختن به جزئيات در سطوح مختلف، گوناگون به نظر ميرسند، اما وجود چنين تصوراتي در تمامي جوامع بشري، واقعيتي انكارناپذير است (وندل بل، ۳۹).
بشر باستان با غيبگويي درصدد كشف و آشكارسازي اراده خدايان بود. رويكردها و ابزارهايي كه انسان جوامع ابتدايي براي پيشگويي و غيبگويي از آينده به كار ميبرد با نياز آن دوران، تناسب داشته و كاركردي غير قابل انكار در بسيج منابع و نيروهاي آن جوامع و غلبه بر ترديدها و كاهليها و شكل دادن به اقدامات ضرورت داشت و آن اجتماع هاي بدوي، اغلب كافي بود؛ اما جوامع امروزي نيز، در سطوح ملي، سازماني و فردي همچنان نيازمند شكلدهي به اقدامات جمعي هستند تا آينده مطلوب خود را محقق سازند.
در ادامه، سير تكوين آيندهپژوهي مدرن را به طور خلاصه مرور ميشود[۱]. مرور تاريخي، از اين نظر به آموزش آيندهپژوهي كمك ميكند كه تصورات مخاطبان از آيندهپژوهي، اغلب با تصورات اوليه پايهگذاران اين رشته فعاليت يكسان است و مخاطب با مرور اين تجربيات، آماده گذشتن از آن تصورات ساده به نگرش عميقتر ميشود.
.[۱] بخشهاي ۱-۱ و ۱-۲ خلاصهاي از فصل يك و دو از كتاب مباني آيندهپژوهي جلد اول (وندل بل، ترجمه تقوي و محقق) است. خواننده علاقهمند، توجه دارد كه هدف اين نگاشته، ارائه مرور سريع و خلاصه است، لذا اين خلاصه جايگزيني بر منابع اصلي نيست.
يكي از نخستين دورههاي دانشگاهي در ايالات متحده كه به طور كامل به آينده اختصاص داشت، به همت تافلر در پاييز سال ۱۹۶۶ برگزار شد. اين دوره با عنوان تغيير اجتماعي و آينده[۱] در دانشكده جديد پژوهش اجتماعي[۲] در نيويورك برگزار ميشد. يك سال بعد، يعني در سال ۱۹۶۷، جيمز ديتور[۳] دو دوره آموزشي آيندهپژوهي را در مؤسسه پليتكنيك ويرجينيا[۴] تدريس كرد. اين دوره ها به پيروي از دوره آموزشي تافلر طراحي و نامگذاري شد (گفتوگوي شخصي، ۳۰ مارس ۱۹۹۴). در همين سال، وندل بل نيز دوره هاي را با عنوان جامعهشناسي آينده[۵] در دانشگاه ييل برگزار كرد. به پيروي از اين دورهها، دوره هاي ديگري نيز برگزار شد؛ تا سال ۱۹۷۳ تنها در دانشكده ها و دانشگاههاي ايالات متحده و كانادا بين سيصد و پنجاه تا چهارصد دوره آموزشي در حوزه آينده برگزار ميشد.
امروزه در دورههاي دبستان و دبيرستان واحدهاي درسي ويژه آيندهپژوهي ارائه مي شود و در دانشگاهها نيز دوره هاي تحصيلي ويژه اي به آيندهپژوهي اختصاص يافته است كه ازجمه آنها مي توان به دوره كارشناسي ارشد انتخاب آيندههاي بديل[۶] در دانشكده علوم سياسي دانشگاه هاوايي، در مانوا[۷] و نيز دانشگاه ماساچوست[۸]، آمرست،[۹] دانشگاه مينهسوتا[۱۰] و دانشگاه ايالتي پورتلند در اورگان[۱۱] اشاره كرد.
هدف از آيندهپژوهي در كليترين شكل آن، حفظ و بهبودي سطح آزادي و رفاه بشر است (وندل بل، ۱۵۹). اين هدف عمومي است، به نحوي كه ميتوان گفت ديگر گروهها و حرفهها نيز مشابه همين هدف را دارند. وندل بل، نه (۹) هدف اختصاصي براي آيندهپژوهي نام ميبرد كه نخستين آن «مطالعه آيندههاي ممكن» است.
۱. مطالعه آيندههاي ممكن: بهتر است با اين پرسش آغاز كنيم كه چه سودمندي خاصي در مطالعه آيندههاي ممكن نهفته است؟ اين پرسش، با اين پيشفرض پنهان و اميدبخش در بين ما همراه است كه همواره، بديلهاي ديگري امكان وقوع دارند و هرگز تسليم واقعيات امروز نيستيم. در همه جوامع، بسياري از ظرفيتهاي بشري و فضاي در دسترس آنها، ناشناخته و پرورش نيافته رها ميشوند و تنها بر بخش كوچكي از استعدادها و نوآوريها تمركز ميشود. بيشتر افراد از امكان ايجاد تغيير در خود غفلت ميكنند و بهخصوص در بزرگسالي، به روزمرگي و طي مسيري از رفتارهاي يكنواخت كه در گذشته آموخته و دروني كردهاند، گرايش دارند و از گزينههاي بديل، مطلوب و چالشي بهراحتي صرفنظر ميكنند. به اين ترتيب، اسير محدوديتها و قيودي ميشوند كه نبايد باشند و از آيندهاي محروم ميشوند كه در آن فرصتِ حقِ انتخاب داشتهاند!
اين شيوه زندگي فردي، در مقياس سازماني و اجتماعي نيز منعكس ميشود. هادلي (۱۹۸۶ به نقل از كورنيش)، نقل ميكند كه رئيس ستاد ارتش آمريكا در دهه ۵۰ ميلادي در پاسخ به اين پرسش كه مهمترين وظيفه خود را بهعنوان سرباز ارشد كشور چه ميداند، گفته بود: حمايت از دگرانديشان. منظور او اين بود كه ممكن است چالشهاي آينده، با باورهاي غالب كنوني كه اساس برنامهريزيها هستند، متفاوت باشند. براي چالشهاي پيشبيني نشده، برنامههاي جايگزين بايد داشت و اميد او به دگرانديشان بود تا فراتر از باورهاي مرسوم، مسلط شده در سازمان و راهحلهاي مدرسهاي بينديشند. در سازمانهايِ مقرراتي و با انعطافِ كم اين دگرانديشان بودند كه محبوبيت چنداني نداشتند و از قضا موقعيت شغلي آنها نيز همواره در معرض خطر است و او بهدرستي تشخيص داده بود كه بايد از دگرانديشان، حمايت كرد. از وودرو ويلسون[۱] جملهاي نقل ميشود: «فرمول ساخت دشمن ساده است: تغيير!» درواقع كسي كه دنبال تغيير باشد، نيازمند حمايت رهبران سازمان است. رهبران و مديران سازمانها هستند كه ميتوانند از دام دوام خطاي خطرناك «اريبي بازماندگان» در سازمانها جلوگيري كنند و ظرفيت تغيير سازمان را ارتقاء دهند. در اين صورت است كه آيندههاي ممكن از طريق توجه به ظرفيتهاي جديد و نوآوري در سازمان، شناسايي خواهد شد.
۲. آيندههاي محتمل: دومين هدف در آيندهپژوهي، بررسي «آيندههاي محتمل» است. در اين خصوص به اين پرسش، پاسخ ميجوييم كه در يك بازه زماني معين و با توجه به مقتضيات و پيش آيندههاي موجود، محتملترين آينده براي پديده مدنظر چه خواهد بود. يكي از پرسشهاي ذيل آن اين خواهد بود كه اگر اوضاع به همين منوال پيش رود، محتملترين آينده پديده مورد مطالعه چه خواهد بود؟
۳. بررسي تصاوير آينده: سومين هدف، بررسي تصاوير آينده است. اين باور وجود دارد كه تصويرهاي آينده به شكلگيري اقدامهاي تاريخي افراد كمك كردهاند. افراد يا تلاش ميكنند خود را به آنچه گمان ميكنند روي خواهد داد سازگار كنند يا بهگونهاي رفتار ميكنند كه آينده دلخواه خود را بسازند؛ بنابراين تصاوير آينده، عاملي تأثيرگذار بر رفتارهاي كنوني انسانها هستند. از آنجا كه رفتارهاي امروز جامعه تا حدي در پيدايش و شكلگيري آينده تأثير دارند، بديهي است كه تصاويرِ آينده را هم با تبديل آينده به زمان حال، در زمره علل شكلگيري آينده قرار دهيم. منابع اين بررسي، دادههايي نظير ادبيات، نوشتههاي غيرتخيلي، نظريههاي تاريخي رايج، برنامههاي پنج ساله ملي، محتواي قوانين اجتماعي، گفتگو با رهبران يا مردم عادي و مشاهده رفتارها هستند (وندل بل، ۱۷۴). افراد جامعه در پي تعادلآفريني بين خشنودي و رضايت خاطر حال و آينده هستند كه از طريق تصاوير آينده برقرار ميشوند. مردم ميتوانند خشنودي خود را به آينده موكول كنند و نيروي لازم براي شكلگيري اقدام اجتماعي را فراهم آورند.
تصاوير آينده ناگهاني خلق نميشوند. وظيفه آيندهپژوه است كه چگونگي و سير شكلگيري اين تصاوير را بررسي كند و عوامل فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و روانشناختي مؤثر بر شكلگيري تصاوير آينده در جامعه، خردهفرهنگها و در زمانهاي مختلف را شناسايي كند. برخي از آيندهپژوهان بر عوامل اوجگيري يا افول برخي تصاوير آينده متمركز ميشوند و تصاوير مثبت و آرمانگرايانه را در مقابل قدرتگيري تصاوير منفي و بدبينانه مدنظر قرار ميدهند.
مطالعه اي در جامائيكا در زمان استقلال از بريتانيا نشان ميداد كه رهبران خوشبين به آينده جامائيكا برخلاف تصور عمومي، رهبراني بودهاند كه از جزئيات كشور، اطلاعات واقعبينانهتري داشته و رهبراني كه به آينده كشور بدبين بودند كمتر از اوضاع باخبر بودهاند! اين رهبران خوشبين، ويژگي ديگري نيز داشتند و آن قدرت نفوذ در جامعه مورد مطالعه (كينگستون غربي) بود و درنهايت آنها كساني بودند كه اخلاقاً به عدالت و اصل برابري اجتماعي و اينكه هيچيك از گروههاي جامعه جامائيكا نبايد ناديده گرفته شوند، پايبند بودند. فردريك آل پولاك (۱۹۶۱) كه مطالعهاي فراگير و تاريخي از تصاوير در تمدنها دارد بر اين باور است كه در تمام فرهنگها، توان تجسم آينده، يك قابليت اساسي و تعيينكننده موفقيتها بوده است.۴. بنيانهاي معرفتي: هدف بعدي آيندهپژوهان، مطالعه بنيانهاي معرفتي آيندهپژوهي است تا پاسخ دهند كه دانش مورد ادعاي خود را چگونه به دست ميآورند و چرا اين دانش معتبر است (همان منبع).
۵. بنيانهاي اخلاقي: هدف پنجم، بررسي بنيانهاي اخلاقي آيندهپژوهي است. از دو منظر اين هدف موضوعيت دارد. اول اينكه آيندهپژوهان در جستجوي آيندههاي مرجح هستند و اين ترجيحات امري ارزشي هستند. بنابراين، آيندهپژوه بايد ارزشهاي جامعه و ارزشهاي بشري را مورد مطالعه قرار دهد و به معيارهاي قضاوت خود خودآگاهي داشته باشد. دوم اينكه، فضاي عمومي، رقابت قدرتمندانه گروهها براي تأمين منافع خويش است و در شكلگيري آينده، نميتوان به اين صحنه بيتوجه بود و پرسش اصلي همواره به اخلاق حرفهاي و اخلاق ما نسبت به آينده بازخواهد گشت.
۶. تفسير گذشته و تعيين موقعيت حال: هدف بعدي، تفسير گذشته و تعيين موقعيت حال است. ذكر شد كه ما از گذشته براي هدايت رفتار كنوني و همچنين خلق تصاوير آينده استفاده ميكنيم. باورهاي ما نسبت به گذشته، در شكلگيري باورهاي ما نسبت به آينده مؤثر هستند. عكس اين گزاره هم صادق است و تاريخ، بازنماي آن چيزي است كه ما امروز ميخواهيم باشيم. به هر حال، باورهاي ما نسبت به آينده، به شكلگيري باورهاي ما نسبت به گذشته نيز اثر ميگذارند. اين نكته حائز توجه بيشتر است.
در بخش بعدي (قوانين سردار) خواهيم ديد كه زمان حال، تمام آن چيزي است كه آيندهپژوهي ميتواند در آن مفيد باشد.
۷. طراحي اقدام اجتماعي: هدف هفتم، تلفيق دانش و ارزشها براي طراحي اقدام اجتماعي است. طراحي اقدام اجتماعي، اغلب به گستره وسيعي از تخصصهاي گوناگون نياز دارد كه آيندهپژوهان بهوضوح فاقد آن هستند و نيازمند همكاري در تمركز بر انبوهي از دانش پراكنده و ساماندهي آن هستند تا با نگاهي نقادانه، ارتباط بسياري از ارزشهاي كاملاً متفاوت را بررسي كنند. اقدام اجتماعي برخلاف پژوهش، تفكيكپذير و تحليلي نيست. آيندهپژوه از حالت ناظري واكنش زده به شركتكنندهاي كنشگر در فرايند تصميمسازي تغيير نقش ميدهد و همزمان تركيب دانش و تدوين سياست را ممكن ميسازد.
۸. افزايش مشاركت مردمي: هدف هشتم، افزايش مشاركت مردمي در تصويرسازي از آينده و طراحي آن است. البته هستند آيندهپژوهاني كه براي مشتريان خاص و تماموقت در مؤسسات- دولتي يا غيرانتفاعي- كار ميكنند. تجربيات جالبي در برخي كشورهاي كوچك در خصوص آيندهپژوهي اجتماعي و مشاركت انبوه مردم وجود دارد كه شور و شوق ملي به پا كرده است.
۹. هدف نهم، ترويج تصويري ويژه درباره آينده و حمايت از آن است. اغلب آيندهپژوهان بعد از كمك به خلق تصاوير آينده و طراحي اقدام، خود را متعهد به جاريسازي آن ميدانند.
مرور اهداف آيندهپژوهي، نشان ميدهد كه منظور ما از آيندهپژوهي فقط استفاده از يك سري روش براي مسائل مرسوم پيشين نيست، بلكه آيندهپژوهان با نگاهي كه از بنيانهاي معرفتي به ماهيت واقعيات كسب ميكنند و با ارزشهاي اخلاقي كه براي اعمال تغييرات اجتماعي قائلند، درصدد دعوت از مشاركتكنندگان و ذينفعان براي خلق و توزيع تصاوير آينده، طراحي اقدامات جمعي براي جاريسازي آن آينده هستند و در اين راه بديهي است كه روشها، ابزارهاي مراوده و كنش هستند و هرگز پيادهسازي يك سري روش، به معني آيندهپژوهي نيست.
وندل بل در كتاب مباني آيندهپژوهي، از ۹ مفروض آيندهپژوهان براي امكانپذيري پژوهش آينده نام برده است كه براي درك مقصود آيندهپژوهان و همچنين امكانپذيري آيندهپژوهي ضرورت دارند. توجه شود كه همه اين مفروضات مورد قبول همه آيندهپژوهان نيستند، ولي او سعي مي كند نشان دهد كه چگونه اين فروض، در هدايت آيندهپژوهي و نيز شكلگيري دستاوردهاي فكري آيندهپژوهان نقش دارند.
فرض اول: زمان، پيوسته، خطي، يك طرفه و برگشتناپذير است. اين فرض به مفهوم زمان اختصاص دارد. وندل بل يك مرور مفصل از تحقيقات زمان در بين جامعه شناسان، فيزيكدانان و فلاسفه ارائه مي كند، سپس، بنا به نيازهاي خود و با پيشفرض سكولار بودن آينده پژوهي، اين مفروض را مشترك و راهگشا معرفي ميكند (ر. ك. فصل سوم كتاب مباني آيندهپژوهي). مفروض گرفتن اين پيش فرض با انتقاداتي همراه است، اما اين انتقادات، در بافتار آينده پژوهي وندل بل موضوعيت ندارند و او با علم به ديدگاههاي مختلف به زمان، اين پيشفرض را مشترك گرفته است تا در منظومه اي علمي، امكان گفتگو در يك فصل مشترك را ممكن سازد.[۱]
فرض دوم: آينده الزاماً وابسته به گذشته و ادامه آن نيست و آينده ميتواند كاملاً بديع باشد. شايد گذشته، نمونه مناسبي از تمام زمان نباشد. اگر همواره در گذشته زندگي نكنيم، دوباره با همان رويدادهاي تكراري روبهرو نخواهيم شد. اگر تغيير اجتماعي آرام بگيرد، نقشههاي شناختي ما از گذشته و حال، در سطح قابل قبولي كارآمدي خود براي آينده را حفظ خواهند كرد؛ چراكه آينده نيز شبيه به گذشته خواهد بود. اما در تغييرات سريع، نقشه شناختي ما از گذشته و حال چنان سريع منسوخ ميشوند كه نميتوان آنها را تصويرهايي دقيق و قابل شناسايي از آينده پيش رو دانست، اينجاست كه هرگونه اقدام اثربخش، نيازمند طراحي نقشههاي تازهاي است كه با جهان واقع همخوانتر باشد. اين فرايند بهوضوح به مباحث بنيانهاي اخلاقي جامعه منتهي خواهد شد و درنتيجه، به شكلگيري نقد اجتماعي و تلاش براي توجيه سنتها در برابر روشهاي تازه انجام كارها منجر ميشود.
فرض سوم: اقدامهاي جمعي ما نيازمند آيندهانديشي است. هرچند واكنش در برابر رويدادها، بدون توجه به تصويرهاي آينده ممكن است، اما كنش مستلزم انديشيدن به آينده است. گاه براي دستيابي به آيندهاي بهتر، زمان حال بايد با روشهاي قديمي انديشه و اقدام، نبردي آگاهانه داشته باشد (گودي، ۱۹۶۸: ۴۰، به نقل از وندل بل). به طور شناختي،[۲] انسانها در مورد منافع كوتاهمدت خود بيشتر تعارض دارند و آنها در مورد منافع مشترك آينده آسانتر توافق ميكنند. بديهي است با حساس كردن ادراكات اجتماع به آينده مشترك، طراحي اقدام اجتماعي ممكنتر خواهد بود.
فرض چهارم: آيندهپژوهي پركاربردترين و سودمندترين دانشها است. بهتر است به اين سؤال فكر كنيم در سطح اجتماع، چه چيزي مفيد و چه چيزي مفيدترين است؟ چرا اين فرض وجود دارد؟ اگر فرض پيشين را بپذيريم كه اقدام جمعي ما نيازمند آيندهانديشي است، كمابيش به اين فرض نيز خواهيم رسيد كه تصميم گيري آگاهانه و هدفمند، به دانش درباره آينده بستگي دارد، اگر اين تصميم ممكن است پس اين پيشفرض نيز مقبول خواهد بود كه دانش مربوط به آينده از سودمندترين دانشهاست.
به عبارت ديگر، اگر تلاش كنيم نتيجه همه شناختهاي علمي از قبيل فلسفه، جامعهشناسي، مديريت، اقتصاد و... را براي جاري و ساري كردن در جامعه به كار گيريم و هدف ما اين باشد كه آيندهاي مطلوبتر ارائه كنيم، آيا به چيزي جز اهداف، رويكرد، مَشرَب و روشهاي آيندهپژوهي خواهيم رسيد؟
فرض پنجم: هيچ حقيقت مسلمي از آينده،[۳] در دسترس ما نيست. با اين حال، ايجاد شناخت از آن، غيرممكن نيست و نيازمند مداقه در ماهيت گزارههاي صادق از نظر فلاسفه علم است. اين مسئله نيز حائز اهميت است كه براي شكل دادن به اقدامات زمان حال خود، ما به شناختي غير از دانستن حقايق مسلم از آينده نياز داريم.
فرض ششم: آينده از پيش تعيين شده نيست و كم و بيش امكان تغيير دارد.
فرض هفتم: آينده كم و بيش تحت تأثير اقدامات فردي و جمعي ماست.
فرض هشتم: بنا به ماهيت وابستگي متقابل پديدهها، چه در مقام كشف آينده و چه در مقام تصميم و اقدام براي آينده، نيازمند رويكردي ميانرشتهاي و مشاركتي هستيم.
فرض نهم: برخي از آيندهها، بهترند. اين فرض از آينده مُرجّح ناشي ميشود اگر همه آيندهها ارزش و مطلوبيت يكساني داشتند ديگر نياز نبود كسي نگران آينده باشد. ضياءالدين سردار، مجموعه فرضياتي را به اين شرح توصيف مي كند بدون آنكه آنها را پيشفرض بنامد (سردار، ۱۷): «آينده در زمان حال حاضر است». ويژگيهاي متناقض آينده كه آن را منحصر به فرد، رمزآلود و موضوع بسيار مهمي براي تحقيق ميسازد عبارتند از:
- وجود ندارد، ولي واقعي است.
-روبهجلو است، اما همچنان پشت سر ما قرار دارد[۴] و هرگز نميرسد؛ اما هميشه با ماست.
- ناشناخته است با اين حال اموري وجود دارد كه واقعاً در مورد آنها ميدانيم.
- هرچه كه باشد، آنچه در آينده روي ميدهد، روي همه ما [بازماندگان] تأثير خواهد گذاشت و به اين ترتيب، هر فردي روي زمين بهتنهايي سهمي در آينده دارد.
اين موضوعي است كه همه را بايد نگران كند، بهخصوص در يك جهان بهسرعت در حال تغيير كه ارزشها، باورها و نگرشها تقريباً با همان سرعتي كه ابداعات و اختراعات جديد توليد ميشوند، تغيير ميكنند. با تفكر خلاقانه در مورد آينده براي مثال درباره اينكه چه اتفاقي ممكن است بيفتد، مايليم چه اتفاقي رخ دهد، چه كاري بايد انجام دهيم تا مطمئن شويم كه اتفاق مشخصي رخ خواهد داد، ميتوانيم بهصورت فردي و اجتماعي براي آينده آماده شويم و در مورد آيندهاي كه مطلوب مي دانيم تصميمات منطقي تري اتخاذ كنيم و براي دستيابي به آن تلاش كنيم.
[۱]. شرط Universalism مدنظر مرتون براي نهاد علم را در نظر بياوريد.
[۲] .Cognitive
[۳] .The future
[۴]. يك ويژگي جالب در مورد آينده اين است كه همگان بهاندازه گذشته، آن را فراموش كرده اند! مرجع اين جمله در دسترس نبود.
نويسندگان مطرحي همچون ديتور، سردار و وندل بل قوانين يا اصولي را طرح كرده اند. منظور آنها، ارائه چارچوبي براي راهنمايي ما در كنش و تلاش براي شناخت آينده است - برخلاف قوانين علوم تجربي كه توصيف يا توضيحي بر پديده ها هستند.
جيمز ديتور سه اصل ذكر مي كند: ۱- آينده نمي تواند پيشگويي شود، اما آيندههاي بديل ميتوانند پيشبيني شوند و آيندههاي دلخواه را مي توان بهطور پيوسته مجسم و ابداع كرد. ۲- هر ايده سودمند در مورد آينده، در ابتداي امري خندهدار به نظر ميرسد! ۳- ما ابزار خود را شكل ميدهيم و سپس اين ابزار ماست كه به ما شكل ميدهد![۱]
ضياءالدين سردار (۲۰۱۰) چهار اصل ذكر ميكند كه نگرش او به آيندهپژوهي را نشان ميدهد:
اصل اول: آيندهپژوهي بغرنج يا شرور است.
آيندهپژوهي يك رويكرد معمول و مرسوم به حل مسائل نيست. تخصص هاي مفيد در رشته فعاليتهاي علمي بهخوبي رشد و تكامل يافته اند و تحول بسياري از اين تخصص ها نيز همچنان باز است؛ اما آيندهپژوهي، تحول يا تكامل هيچ رشته علمي پيش از خود نيست. آينده پژوهي در پاسخ به مسائل پيچيده و پيوسته و مربوط به آينده، شكل گرفته است و بهاندازه مسائلش، غامض، شرور و كل گرا خواهد بود.
ريتل و وبر[۲] (۱۹۷۳) در مقاله «دوراهي برنامهريزي»،[۳] مسائل علوم انساني به طور عام و مسائل برنامه ريزي و خط مشي گذاري را به طور خاص، مسائلي از جنس بغرنج يا شرور[۴] مينامد. در اين مقاله، مسائل حوزه علم را مسائل اهلي[۵] مينامد و موانع علمي كردن برنامه ريزي را به طور مفصل بحث مي كند. يكي از ويژگيهاي اصلي مسائل بغرنج، در شكلدهي به مسئله مستتر است. درواقع تعريفكننده مسئله، به طور ضمني پاسخي را كه مطلوب خود يا منافع يا منافع منظرگاه اوست را به همراه دارد.
سردار در مورد اصل اول خود مينويسد: «تمام مسائل آينده پيچيده، همبسته و متناقض هستند[۶] و در يك محيط نامشخص و در چشماندازهايي كه بهسرعت در حال تغييرند، قرار دارند. هر تلاشي در حل يك يا مجموعه اي از مشكلات، اغلب منجر به بروز مشكلات جديدي ميشود. چنين مشكلاتي بهعنوان مشكلات شرور (بغرنج) توصيف ميشوند، اما آيندهپژوهي نيز شرور است. نهتنها به علت ماهيت شرور خود از عهده مشكلات شرور برميآيد، بلكه به اين معنا شرور است كه انتهاي آيندههايي كه ارائه ميدهد؛ باز هستند. نه از يك امكان بلكه از چندين امكان سخن ميگويد و مرزهاي آن كاملاً متخلخل است. آينده پژوهي از وام گرفتن ايدهها و ابزار، به هر ميزان كه لازم باشد از هر رشته يا همه رشتهها و گفتمانهاي ديگر خرسند است. آيندهپژوهي هنوز به يك شيوه ديگر شرور است و آن فرارشتگي يا چندرشتگي بودن و در عين حال، غيررشته اي بودن آن است. به اين معنا كه اگرچه يك شيوه نظاممندِ كاملاً تكامل يافته از پژوهش انتقادي است، اما به طور خودآگاهانه اي موقعيت انحصاري يك رشته علمي را در پرداختن به آينده، رد ميكند»[۷].
منظور سردار از اين اصل در كنار ديگر قوانين بيشتر روشن خواهد شد.[۸]
اصل دوم: آيندهپژوهي، متضمن متقابل تنوع MAD)) است.[۹]
سردار مبدع مفهوم استعمار آينده است. او در مورد اين اصل مينويسد: «تنوع، در تمام صورتهاي شگفتانگيز خود، جوهر پديدهاي است كه ما را انسان كامل ميسازد. تنوعِ متقابلاً تضمين شده، دال بر اين موضوع است كه حفاظتِ كامل از انسانيت مستلزم آن است كه اين تنوع تضمين شده باشد؛ يعني نهتنها بقا يابد بلكه در هر آينده مطلوبي، حق پيشرفت داشته باشد و مهم و حياتي است كه نسل هاي آينده، تنوع يكديگر را تشخيص دهند و قدردان آن باشند.
تنوعِ متقابلاً تضمين شده، استلزامات مشخصي براي آيندهپژوهي دارد:
۱- آيندهپژوه به اين نگرش نيازمند راهحلهاي متفاوتي براي انسان بودن و همينطور مسيرهاي مختلفي براي تحقق كاملِ انسانيتِ جمعي است.
۲- آنكه نيازمند درك اين واقعيت است كه موقعيت انساني، يك موقعيتِ فرهنگي است و فرهنگ يك ويژگيِ ارتباطيِ حياتي است - يك ويژگي توانمندسازِ دانستن، بودن و انجام دادن.
با توجه به تنوع فرهنگها در اين سياره، نظامهاي دانشي متفاوت، تاريخهاي مختلف، اشكال مختلف زندگي، معيارهاي مختلف كمال و شيوههاي مختلف براي تعديل در تغييرات وجود دارد. تنوعِ متقابلاً تضمين شده، آيندهپژوهي را ملزم ميسازد تا مطمئن شود كه آينده پيوسته بر روي تماميِ پتانسيلها و امكانهاي متنوع و گوناگون گشوده باقي خواهد ماند».
داشتن جامعهاي با چنين نگرشي، از قيد مشكلات فراواني رها خواهد بود. اين مبنا و زيرساختي مؤثر براي تحول و تغيير مشكلاتي است كه امروز به نظر ميرسد از آن گريزي نيست، اما رهاشدگي از روزمرگي، گام اول رسيدن به آيندهاي متفاوت است.
اصل سوم: آيندهپژوهي، شكاك و ديرباور است.
اين اصل، نتيجه طبيعي اصل اول و اصل دوم است. آيندهپژوهي لازم است نسبت به راهحلهاي تكبعدي و ساده براي مشكلات شرور و همچنين به ايدهها، تصاوير، پيشگوييها و پيشبينيهاي غالب و برداشتهاي تكساحتي از حقيقت، مشكوك باشد تا اطمينان يابد كه آينده با يك فرهنگ واحد، منحصر، مسدود و استعمار نميشود.
شكاكيت آيندهپژوهي، يك انتقاد بهمنظور عيبجويي نيست، بلكه اهداف مشخصي ازجمله آشكار كردن پتانسيلهاي كثرتگرايانه را در نظر دارد. شكاكيت در آيندهپژوهي ابزاري براي تغيير مثبت است و اين پرسشها را مطرح ميكند:
چه امكان ديگري وجود دارد؟ چه چشماندازهاي ديگري وجود دارد؟ اين يا آن آينده چه تأثيري بر ديگران خواهد داشت؟ و درنهايت: چه كسي از پيامدهاي آينده، روندها، پيشرفتها، تصاوير، پيشبينيها، سناريوها، يا چشماندازهاي مشخص، سود ميبرد. آيندهپژوهي به همان ميزان، نسبت به اظهاراتي كه مدعياند مفاهيم و روشهاي يك گفتمان خاص، منطقاً ميتواند فهم درستي از آينده را ارائه دهند، شكاك است.
اصل چهارم: آيندهپژوهي، بيآينده[۱۰] است!
سردار منظور خاصي از بيآينده بودن آيندهپژوهي دارد. او مينويسد: «از آنجا كه نميتوانيم هيچگونه دانش راستيني از آينده داشته باشيم، بهطور معنيداري تأثير تمام اكتشافات آينده، تنها مي تواند در زمان حال مورد ارزيابي قرار گيرد. ميتوانيم در مورد پيشگوييها، پيشبينيها به عقب برگرديم و ببينيم آنها تا چه اندازهاي درست يا نادرست بودهاند، اما نميتوانيم ارزيابي كنيم كه آنها از منظر خود آينده تا چه حد درست يا نادرست هستند؛ بنابراين، آيندهپژوهي ريشه در زمان حال دارد».
در ادامه سردار تلاش ميكند تأثيرات شبيه به رهبري در تيم ها را تبيين كند: او مينويسد: «تمام فعاليتهاي آيندهپژوهانه، تأثير مستقيمي بر زمان حال دارند. ازجمله آنها ميتواند ادراك افراد را تغيير دهند، آنها را از خطرات و فرصتهاي پيش رو آگاه سازند، به آنها براي انجام فعاليتهاي خاص انگيزه دهند، آنها را وادار به اختراع يا ابداع كنند؛ آنها را به تغيير و تعديل مواضع ترغيب نمايند؛ آنها را به كنشهاي اجتماعي مشترك تحريك كنند؛ آنها را با ترس فلج كنند؛ آنها را قدرتمند سازند؛ به حاشيه بكشانند يا به آنها بگويد كه آنها و فرهنگ آنها و نظامهاي باور آنها مهم يا بياهميت هستند. بنابراين آنچه واقعاً اهميت دارد، تأثيري است كه آيندهپژوهي، اكنون دارد و اين ارزش و كيفيت تنها ميتواند در زمان حال قضاوت شود، نه در آينده!».
منظور شوارتز در مورد سناريونگاري به روش GBN[۱۱] نيز چنين كاركردي دارد. در اين رويكرد تعداد كمي از سناريوها ساخته ميشود و هدف از آن، حداكثر آمادگي مورد نياز براي زمان حال است، نه ساخت مجموعه پيشبيني كه آينده شامل يكي از آنها باشد. به عبارت ديگر، سناريوها چنين انتخاب نمي شوند كه حتماً يكي از آنها محقق شود، بلكه مجموعه سناريوها باهدف تأمين حداكثر آمادگي در زمان حال نگاشته مي شوند تا با اقدامات، زمانِ حالِ سازمان و افراد را شكل دهد. سناريو، مغز و عقل را هدايت مي كند، در حالي كه چشمانداز بايد قلب ها را هدايت كند.
آيندههاي بديل مد نظر اسلاتر نيز دلالت بر گزينههاي امروز پيش روي تصميمگيران است! آينده مطلوب و مرجح ما نيز در قيد ارزش هاي مشاركتكنندگان امروزين قرار دارد و معلوم نيست براي آيندگان نيز مطلوب باشد.
آيندهپژوهي بهشدت در زمان حال سير ميكند و اقدامات ما را با طعم آينده، از نو شكل ميدهد و حال را بازآفريني ميكند. آيندهپژوهي درصدد است، آينده را از دست گفتمان غالب امروز آزاد سازد تا ذي نفعان مختلف، فرصت هاي بيشتري براي همكاري و همراهي با هم داشته باشند. همانطور كه جانگ دريافت بايد مشكلات را قبل از شكلگيري حذف كرد، توصيه آيندهپژوهان اين است كه بهجاي حركت از بحراني به بحران ديگر، فراموش نكنيم كه آينده تغيير خواهد كرد و بهاندازه كافي به ما فرصت خواهد داد تا از بحرانها اجتناب كنيم؛ بهشرط آنكه، بهاندازه كافي تلاش كنيم تا آينده را آزاد و ترجيحات را عمومي كنيم. بهخصوص بايد توجه داشت كه اگر بهاندازه كافي تلاش خودآگاهانه نسبت به آينده نداشته باشيم، ممكن است يك آينده دستدوم كه مطلوب جوامع ديگر است را پي گرفته باشيم! چهبسا تصويري كه از آينده داريم، نتيجه تلاش ديگران و منعكسكننده آينده مطلوب توليدكنندگان آن است و ناخودآگاه از طريق مفاهيم، روشها و محصولات نرم ديگر به ما منتقل شده باشد.
.[۱] اين مورد احتمالاً از خود ديتور نيست. ولي ديتور آن را در مقاله خود (آيندهپژوهي چيست و چه نيست؟) ذكر كرده است.
[۲] .Rittel & Webber
[۳] .Dilemma in planning
[۴] .Wicked
[۵] .Tame
[۶]. در اينجا سردار به مفهوم پساهنجارين يا مابعدالمتعارف (post normal) كه به حوزه آيندهپژوهي معرفي كرده است، اشاره دارد. پديدههاي پساهنجارين، پديدههايي هستند كه متعلق به گذشته هستند؛ ولي به علت اينكه پديده در حال جايگزين آنها، هنوز تثبيت نشدهاند از ديد اغلب ما پنهان هستند.
[۷]. بيشك، ترديد مخاطب به علمي بودن آيندهپژوهي برانگيخته شده است. بزرگان اين رشته، با اشراف به چيستي علم و مباحث معرفتشناسي مشروعيت آيندهپژوهي و به زبان دقيقتر عدم مشروعيت آيندهپژوهي را بهاندازه ديگر رشتههاي علمي ميدانند و مقالات بسياري در پاسخ به اين ترديدها نگارش يافته است. ر.ك. آيندهپژوهي بهمثابه شناخت كاربردي.
[۸]. بهجاست در اينجا از عنايتالله هم ياد كنيم. او در تفاوت آيندهپژوهي براي برنامهريزي و آيندهپژوهي مينويسد: «بهسختي مي توان تصور كرد آيندهپژوهي در نظام بروكراسي براي مثال وزارت اقتصاد، قابل پيادهسازي باشد!». آيندهپژوهي از فرمول ساخت دشمن وودرو ويلسون تبعيت ميكند، آيندهپژوهي يعني تغيير، تغييري كه از خود ما بايد شروع شود.
[۹]. مقدمه كوتاهي اينجا لازم است هرمان كان، آيندهپژوهي كه خيلي زود رند را ترك كرد و با هشدارهاي خود در مورد جنگ هسته اي، باعث هوشياري مردم از فرجام يك جنگ گداخت هستهاي و درنتيجه تغيير رويه مقامات نظامي آمريكا و شوروي در آغاز يك جنگ احتمالي شد، از سوي بسياري ديوانه (Mad) توصيف شد. البته پيشبيني او از فاجعه كه هرگز اتفاق نيفتاد، يك پيشبيني خود نفيكننده بود و اين امر هرگز به معناي شكست او نيست. جامعه نيازمند هشدارهايي از جنس خود نفيكننده است. هرمان كان، دكترين نظامي آمريكا در آن زمان را كه «انهدام قطعي متقابل» MAD ناميده مي شد را به سخره مي گرفت و آن را به معني واقعي كلمه ديوانگي ميدانست.
[۱۰] .Futureless
[۱۱]. Global Business Network
اسلاتر[۱] (۱۹۹۹) چهار سطح براي عمق آيندهپژوهي طبقهبندي كرده است. ۱- پاپ فيوچريسم يا آينده گرايي عمومي: كه نمايش هايي عوامپسند از آينده هستند؛ ۲- كارهاي آينده مسئلهمحور: كه با عناويني مثل «آيندهنگري...» در سازمان ها و براي چالش هاي پيشرو و عمدتاً كوتاهمدت سازمان، طرح مي شوند و جدي تر از نوع ۱ هستند. در اين سطح، استراتژيست هاي سازماني بيشتر فعال هستند و معمولاً به تصوير بزرگ از مشكل، مثل تغيير اقليم، فرسايش خاك و دست يافته مي شود. بيشتر كارهاي آينده پژوهي در همين سطح اتفاق مي افتند. ۳- آينده پژوهيِ انتقادي: تلاشي است كه به عمق و علل اجتماعي زيرين مسائل [مسائل موضوع سطح نوع دوم] مي پردازد. در اين سطح، ابتدا به اين مسئله نزديك مي شويم كه چگونه در سطح جهانبيني، اين مسائل را از اول به وجود آورده ايم و چه پيش فرض هايي را بدون پرسش[۲] رها كرده ايم. اين سطح به خلق معنا در بافتار اجتماعي سازمان مي پردازد و تعيين مي كند كه چرا برخي ابعاد مسئله براي ما مهم شده است و برخي ابعاد ناديده گرفته مي شود. ۴- عميق ترين سطح آينده پژوهي: كار آينده پژوهي است. اين سطح، جايي است كه بنيادي ترين حوزه هاي رشته آينده پژوهي، به سازمان و اجتماع عرضه مي شود كه شامل فلسفه، معرفت شناسي، هستي شناسي، كلان تاريخ، مطالعه زمان، ماهيت و طبيعت تأثير خودآگاه ها بر تلاش هاي انسان و اجتماع مي شود. اسلاتر معتقد است عميق ترين سطح آينده پژوهي همين سطح است كه در آن قوي ترين و بصيرت بخش ترين شكل آينده پژوهي عملياتي مي شود. يخزدايي[۳] از زندگي روزمره، تضمين آينده پژوهي سطح ۴ است و شناسايي منابع و راه هاي جديدِ آزاديِ مأموريتِ پيشِ رو.
[۱] .Slaughter
[۲] .Unquestioned
[۳]. Unfreezing
علم بودن يا نبودن آيندهپژوهي، اهميت و كاركرد خاصي دارد. وندل بل در كتاب معرفت شناسي آينده پژوهي، سعي دارد نشان دهد آينده پژوهي به همان اندازه كه ديگر رشته فعاليتهاي علمي با معيار فلسفي معتبرند، اين رشته نيز از اين اعتبار برخوردار است. او معرفت شناسي واقع گرايي انتقادي را براي آينده پژوهي مناسب مي داند. در ادامه، در اين خصوص نيز توضيحاتي ارائه خواهد شد. در اين بخش، ديدگاه معرفتشناسي اجتماعي را براي معيار علم بودن يا نبودن آينده پژوهي بحث خواهيم كرد و نشان مي دهيم آيندهپژوهي، به شرط استقرار نهاد علم، يك فعاليت علمي و معتبر است.
روشهاي آيندهپژوهي بيانگر نگاه عملي آيندهپژوهي به مسائل مورد پژوهش است. درواقع، بعد از اينكه پاسخي به ماهيت آيندهپژوهي داديم و معرفت از آينده را تعيين كرديم، بايد به روشي كه به آن معرفت دست مييابيم را بررسي كنيم. در اين بخش، روشهاي مهم آيندهپژوهي به نقل از منابعي مثل راهنماي آيندهنگاري پروژه ملنيوم به طور خلاصه ارائه ميشود.
- ۱-۱- مقدمه
موضوع آيندهپژوهي همچون علوم اجتماعي، واقعيت اجتماعي است. پيشفرض يا بنيان فكري آيندهپژوهان در مورد واقعيت اين است كه واقعيتي مستقل از پژوهشگر وجود دارد كه همزمان داراي قواي عِلّي گوناگون و متعدد است (تقوي، درس گفتارها). هر چيز واقعي، داراي خاصيت است. خاصيت واقعيت اجتماعي اين است كه امري متغير است و به حالات ذهني از قبيل ترس، اميد و هيجان وابستگي دارد. واقعيت اجتماعي متفاوت از واقعيت فيزيكي است كه امري بينيت[۱] است. شناخت واقعيت فيزيكي روش متفاوتي دارد كه در آن نياز به كنش نيست و پژوهشگر مي تواند اغلب به شناختي آفاقي/عيني از آن دست يابد. رويكرد اثباتگرايي در امر فيزيكي يا طبيعي ممكن و قابل حصول است. هرچند اكنون در فيزيك مدرن، شناخت، نيازمندِ كنشگريِ با مواد مورد مطالعه است (مثلاً بمباران فوتوني يا برخورد دادن ذرات ريز اتمي).
در امر اجتماعي، اين كنشگري موجب مي شود ماهيت امر اجتماعي تغيير پذيرد. براي مثال مي توانيد متصور شويد براي اندازهگيري عمر لامپ، پژوهشگر مجبور باشد لامپ ها را تا زمان پايان عمرشان، آزمايش كند! درواقع، پژوهشگر موجب ايجاد تغيير در موضوع پژوهش ميشود! البته اين يك مثال است و پژوهشگر با استفاده از روش هاي آماري، مجبور نيست همه لامپ هاي موجود را بسوزاند!
در امر اجتماعي، خود پژوهش به نفسه موجب تغيير مي شود. اين موضوع در مديريت با عنوان اثر هاوثورن[۲] شناخته شده است.
به نظر تقوي (درسنامه دوره دكتري)، نظريه پردازي در علوم اجتماعي در كنه خود، به مثابه ابداع استعاره و خلق معنا است كه منجر به طبقه بندي و گروه بندي اطلاعات مي شود. نظريهپردازي حتي در فيزيك مدرن، با مشاهده فعال روي مي دهد و مشاهده غيرفعالانه نيست بلكه با تعامل تكنولوژي واسط، در ماده تغيير مصنوعي حاصل مي شود تا مشاهده فعالانه صورت پذيرد و منجر به نظريه شود. به همين ترتيب در علوم اجتماعي نيز چنين كنشي برقرار است.
آيندهپژوهي ممكن است محل نظريه پردازي باشد ولي لازم نيست حتماً چنين كند، آينده پژوهي از نظريهپردازي هاي ديگر علوم به خوبي براي مقصود خود استفاده مي كند. در آيندهپژوهي، فعاليت اساسي ايجاد كنش با واقعيت مورد مطالعه است.
با وجود اينكه روش در آيندهپژوهي هيچ تفاوت ماهوي و معرفتشناختي با روش در علوم اجتماعي ندارد و تا جاي ممكن از روش هاي موجود استفاده مي كند، آيندهپژوهي با نيت و رويكرد ايجاد شناخت مؤثر از آينده، به تدوين روش اقدام كرده است و روش هاي موجود را توسعه داده است. در اينجا به معرفي برخي روش هاي پركاربرد اقدام خواهيم كرد. در ابتدا، طبقهبندي روش ها از منظر پوپر[۳] (۲۰۰۸) را ارائه مي كنيم كه خلاصه اي از طبقه بندي روش ها در چهار بعد خلاقانه، تعاملمحور، شواهدمحور و خبرهمحور و به طور همزمان با تقسيمبندي كمي در مقابل كيفي، نمايش ميدهد. در اين الماس روشي، هرچه به رئوس نزديكتر ميشويم، ماهيت روش بيشتر به رأس (مثلاً خلاقيت) نزديكتر ميشود.
- نمودار ۱: تقسيمبندي تكنيكهاي آيندهنگاري
منبع: ذاكري (۱۳۹۵)
- ۱-۲- چيدمان روشها در اين گزارش
در مجموعه پروژه هزاره سازمان ملل متحد[۴] كه در ذيل دستور كار توسعه هزاره سوم و به منظور تأمين تحقيقات لازم براي اين توسعه تشكيل شد، مجموعاً چهار روش تحقيق آينده شناسايي و تدوين شده است كه همچنان، بهعنوان يك گالري معتبر و فراگير از روش هاي آيندهپژوهي مطرح است. اين مجموعه با مجوز در مؤسسه در ايران ترجمه شده است؛ بنابراين، روشهايي كه بنا به مستند «روش هاي پژوهش آينده» نسخه ۳ در اين جا ارائه ميشوند تلخيصي از مجموعه هستند كه با ديگر مستندات جديدتر، بهنگام شدهاند.[۵] خوانندگان محترم اين گزارش، مي توانند به نسخه هاي بعدي و تكميل تر رو ش هاي آينده پژوهي و به همراه موردكاوي هاي بومي را در سايت مركز پژوهش هاي توسعه و آينده نگري، دسترسي داشته باشند.
روش هاي ارائه شده را مي توانيم در سه طبقه، روش هاي كمي، روش هاي كيفي و روش هاي تركيبي طبقهبندي كنيم. در ادامه، برخي روشهاي پايه و منابع لازم براي اجراي كارگاههاي مربوطه را معرفي مي كنيم.
- روش چشماندازنويسي.
- روش تحليل لايه اي عِلّي.
- روش پويش محيطي.
- روش چرخ آينده.
- مقدمهاي بر سناريونويسي.
[۱] .Non-intentional
[۲]. اثر هاثورن نوعي واكنش است كه به واسطهٔ آن كساني كه مورد تحقيق قرار گرفتهاند عملكردشان بهبود يافته يا جنبههايي از رفتارشان را كه مورد مطالعه قرار گرفتهاند (ويكيپدياي فارسي).
[۳] .Popper
[۴]. پروژه هزاره، سال ۱۹۹۶ و پس از سه سال تحقيق براي سازمان ملل متحد بنيان نهاده شد و اينك بهعنوان يك مؤسسه غيرانتفاعي عمل ميكند.
.[۵] بيشك، ترجمه كامل اين محتوا بدون كسب اجازه از مولف، براي نگارنده ممكن نيست بخصوص اينكه اين ترجمه در ايران موجود است، لذا به خلاصهاي كه به نظر نگارنده گويا و كافي هستند اكتفا ميشود.
چشماندازسازي از ابزارهايي است كه همگان به مؤثر بودن آن، بهخصوص براي بيان ادعايي در مورد آينده اشاره كردهاند. در آيندهپژوهي، چشماندازي بهعنوان يك مؤلفه اساسي در شكل دهي به اقدامات جمعي نگريسته ميشود. روود وندر هلم[۱] در رساله دكتري خود، مي گويد با وجود كاربرد فراوان اين روش، كار زيادي روي نظريهپردازي حول چشمانداز نشده است. او سعي كرده است به نظريهپردازي در مورد پديده چشمانداز و فرايندهاي آن بپردازد و لازمه اين كار را تمركز به ماهيت چشمانداز مي داند (به نقل از گلن ۲۰۰۴).
چشمانداز، در نگاه اول با مفهوم تصاوير آينده و حتي سناريونويسي قرابت زيادي دارد. آشنايي بيشتر با اين مفاهيم براي ارائه يك بحث در مورد تفاوتها و جايگاه هريك لازم است، بهخصوص وقتيكه گروه رهبري يك پروژه آيندهپژوهي تصميم مي گيرد از اين ابزارها كنار يكديگر بهره گيرد. در اين صورت، توجه به اصالت كاركردي كه ميخواهيم داشته باشيم تعيين مي كند هر ابزار را در چه مرحله اي و به چه منظوري به كار گيريم. به طور خلاصه، هدف از سناريو را اگر آمادگي منطقي و عقلي براي شرايط آينده تصور كنيم، هدف و كاركرد چشمانداز، تأمين نيروي لازم براي يك حركت جمعي بهسوي تغيير است. تغييري كه ممكن است در يك سناريونويسي اكتشافي و هنجاري باور كردهايم يا مستقيم در كارگاه تدوين چشم انداز به آن مشروعيت بخشيدهايم. بنابراين، اين مهارت و خودآگاهي جمعي گروه رهبري پروژه است كه تعيين مي كند گام هاي اين تحول خودآگاهانه و جمعي را چگونه طراحي كند. حقيقت اين است كه لازم نيست يك راه و دستور شفاف وجود داشته باشد و راه ساده اين است كه از يك توصيه مستدل پيروي كنيد. براي زمينهسازي اين استدلال ها، ابتدا لازم است روش هاي مذكور را بشناسيم.
- ۱-۱-۱- تاريخچه روش
چشمانداز،[۲] تصويري قانعكننده از آينده مطلوب است كه افراد يا گروه ها در بالاترين سطح آرمان و با زباني شفاف، متقاعدكننده و قوي آن را ايجاد ميكنند. چشمانداز آيندهاي است كه ما متعهد به ايجاد آن هستيم و ارزشهاي ما در تصوير آينده قرار ميگيرد. چشمانداز در بسياري از زمينهها عبارت است از بينش يا نگاهي با زمينه غيرواقعي و آرماني. چشمانداز بهعنوان ابزار آينده چيزي جز آفريدن نيست. اين مفهوم رابطه ضمني با خرد، دانايي يا حكمت دارد. اخيراً اين مفهوم بدين معني تفسير شده است كه چشم انداز براي بقا ضروري است و اين در حالي است كه ما غالباً فكر مي كنيم كه چشم انداز براي رهبران مهم است.
چشمانداز به نحوي كه آيندهپژوهان از آن استفاده ميكنند، چندين ريشه دارد. يك ريشه تصوير مثبت فردريك پولاك[۳] جامعهشناس و تاريخشناس آلماني است كه درباره اهميت تدوين چشمانداز بهعنوان بخش ضروري تفكر درباره آينده نوشت. كار او نخستين اثري بود كه پس از جنگ جهاني دوم به دانش آينده متمركز شد. كار او بنياد فكري براي مفهوم پيش بيني هنجاري[۴] را شكل داد. پولاك معتقد بود كه تمامي تصميم ها درباره آينده بوده و بنابراين تصوير آينده كليد تمامي رفتارهاي انتخابمحور است.
اگر سناريو كه مرتبط با آينده پذيرفتني[۵] است بيانگر آينده براي مغز[۶] باشد، چشمانداز بيانگر آينده براي قلب[۷] است. چشمانداز آينده مطلوب بوده و تصوير ارزشهاي فردي است كه به آينده ترجمه شده و سازنده واقعيت است. چشمانداز و بيانيههاي آن ممكن است بيشتر براي آنهايي كه عملگرا هستند مهمتر باشد تا كساني كه حرفهگرا هستند. چشمانداز چيزي بيش از يك ايده است. وقتيكه افراد چشماندازي براي خود ايجاد ميكنند، چشمانداز تبديل به قدرت الهامبخش آنها در زندگي ميشود.
- ۱-۱-۲- چشمانداز چيست
چشمانداز، تصويري از آينده است كه متعهد به خلق آن شده ايم. برخلاف سناريو كه نشان مي دهند چه چيزهايي امكان وقوع دارند، چشمانداز اين قدرت و نيرو را دارد كه آينده را شكل دهد. چشمانداز درباره واقعيتي از جنس موجود نيست بلكه درباره ايجاد چيزهايي است كه وجود ندارد.
چشماندازها وقتي كه بيانگر ارزشها و اهداف عميقتري هستند از قدرت بيشتري برخوردارند. كالينز و پوراز[۸] در كتاب خود با عنوان ساختن براي ماندن،[۹] بيان ميكنند سازمانهايي كه بهطور شفاف ميان ارزشها با چشمانداز خود ارتباط ايجاد ميكنند به شيوهاي كه كاركنان خود را برانگيزند بهتر از رقباي خود عمل ميكنند.
قدرت چشمانداز در توانايي آن براي انگيزش و هماهنگي تلاشها[۱۰] است. زماني كه افراد به چشماندازي متعهد ميشوند، كوشش خواهند كرد كه به آن برسند. چشمانداز تصوير بزرگي از موقعيتي كه قصد رسيدن به آن داريم را ترسيم مي كند؛ به نحوي كه فعاليتهاي روزانه را پرمعناتر مي سازد.
براي آنكه چشماندازي يك نيروي قوي باشد بايد:
مشروعيت[۱۱] داشته باشد: چشمانداز هرگز نميتواند بر افراد يا گروهها تحميل شود. براي داشتن قدرت انگيزشي، چشمانداز بايد بهصورت دروني پذيرفته شود. اين مشروعيت ميتواند توسط منابع متفاوتي صورت گيرد مانند درگير كردن افراد در شكلگيري چشمانداز، يا توجه زياد رهبر يا گروه در مطرح كردن چشمانداز.
فصل اشتراك همه باشد:[۱۲] چشمانداز تنها زماني كار ميكند كه به اشتراك گذاشته شود. چشمانداز زماني بهوسيله چالش جمعي كار و همراستايي تلاشهايي كاركناني كه بدون نياز به كنترل بهصورت خود سازمانده و نيز ايجاد آرمان گروهي كه در آن افراد تلاشهاي يكديگر را در حركت بهسوي چشمانداز تصديق و قدرداني ميكنند، كار ميكند.
بيانگر بزرگترين آرمانهاي افراد در چيزي كه ميخواهند در جهان خلق كنند، باشد: چشماندازهاي خودمحوري كه درباره موفق بودن، رقابتي بودن يا مهم شناخته شدن صحبت ميكنند، بهناچار فاقد قدرت هيجاني هستند. اهداف اين نوع به طور كامل معتبر هستند، اما چشمانداز نياز به اين دارد كه افراد را بيشتر در سطح بزرگترين آرمانشان براي ايجاد تفاوت درگير كند. چشمانداز بايد خارج از گروه يا سازمان به بيان مفصل چيزي كه افراد با يكديگر ميتوانند در جهان خلق كنند و نيز مسائل ارزشمندي را كه ميتوانند براي جامعه ايجاد كنند، دست يابد.
تلاشي بيش از محدوديتهاي واقعيات موجود: چالشهايي كه سهلالوصول هستند هرگز نميتواند بهترين تلاش گروه را به دست آورد. چشماندازهايي كه جلب توجه ميكند غالباً در برابر محدوديتهايي كه افراد تصور ميكنند، مقاومت ميكند. اين چشماندازها آنقدر مشخص هستند كه افراد اين سؤال را از خود ميپرسند كه آيا اين مسئله واقعاً امكانپذير است. اگر جواب دروني بله باشد، چشمانداز تبديل به منبع قدرت ميشود. زيرا چشمانداز يك چالش متهورانه با نتايج مهم را بيان كرده و به افرادي كه در آن درگير هستند، حس شجاعتِ معنادار ميدهد. چشمانداز فرصتهايي براي فعاليتهاي قهرمانانهاي ميدهد كه در آن افراد ميتوانند سهمياري هاي مهمي انجام داده و از محدوديتهاي شخصي كه قبلاً براي خود متصور بودند، عبور كنند.
قابل دسترس در چارچوب زماني مشخص باشد[۱۳]: حتي اگر چشماندازِ قدرتمند، محدوديتهايِ تغيير را كنار گذارد؛ افرادي كه در آن درگير هستند بايد باور داشته باشند كه درنهايت ميتوانند آن را به وجود آورند. بايد متقاعد به امكانپذيري نهايي چشمانداز شوند صرفنظر از اينكه چقدر ممكن است مشكل باشد و چقدر ممكن است زمان ببرد.
چشماندازهاي قدرتمند همگي داراي پنج ويژگي بيان شده هستند، اما همه چشماندازها از يك الگوي يكسان پيروي نميكنند. در كمك به سازمانها براي ايجاد چشمانداز، تفكيك ميان انواع مختلف چشمانداز مفيد است.
- ۱-۱-۳- هفت نوع مختلف چشمانداز
بسته به زمينه كاربردي، هفت نوع مختلف چشمانداز قابل ذكر است:
- چشمانداز بشردوستانه[۱۴]
- چشمانداز مذهبي[۱۵] كه قديميترين آنهاست
- سياسي
- كسب و كار يا سازماني
- اجتماعي[۱۶]
- حامي خطمشي[۱۷]
- فردي
ويژگي و پيشفرضهاي هر كدام از اين انواع متفاوت است.
جدول ۲: انواع مختلف چشمانداز و ويژگيهاي متمايز آنها
نوع چشمانداز |
ويژگي متمايز |
بشردوستانه |
بهبود جهاني |
مذهبي |
سعادت اخروي يا ارتباط زندگي و پس از مرگ |
سياسي |
رهبري و حمايت |
سازماني |
رهبري و هماهنگي |
اجتماعي- گروهي |
اجتماع رضايتمند بازيگران و اقدام جمعي |
خطمشي عمومي |
تأسيس شبكه و تصميمسازي |
فردي |
پروژه توسعه فردي |
در اين جدول نكته بسيار مهمي نهفته است. اين تقسيمبندي نشان ميدهد كه رويكرد ما در سازمان خود كه مخاطبان عام در امر توسعه دارد از چه نوع چشماندازي بايد بهره گيرد و اگر چشمانداز آن، چيزي فراتر از يك چشمانداز بنگاه يا كسب و كار است، شيوه رسيدن به آن، متفاوت از ديگر چشماندازها خواهد بود.
در ادبيات دانشگاهي چشماندازسازي، دو نوع يا دو رويكرد قابل تمييز است، بيآنكه در پي مجادله باشيم، نشان ميدهيم كه چشمانداز در آيندهپژوهي و بهخصوص آيندهپژوهي مشاركتي به شيوه متمايزي و به هدف متفاوتي ساخته ميشود.
سه ويژگي يا قيد ويژن يا چشمانداز را به خاطر داشته باشيم.
- هميشه متوجه آينده است.
- چشمانداز يك تصوير ايده آل است كه با تغييري كه سازندگان يا ذي نفعان آن انتخاب ميكنند تركيب و تعديل ميشود.
[۱]. Ruud van der Helm
[۲]. Vision
[۳]. Fredrick Polak
[۴]. Normative Forecasting
[۵]. Plausible Future
[۶]. Futures for the Head
[۷]. Futures for the Heart
[۸]. Collins and Porras
[۹]. Built to Last
[۱۰]. Motivate and Align Efforts
[۱۱]. Legitimate
[۱۲]. Be shared
[۱۳]. برخي قائل به محدوديت زماني چشمانداز نيستند و چشمانداز را امري فرازماني متصورند.
[۱۴]. Humanistic Visions
[۱۵]. Religious or Eschatological Visions
[۱۶]. Community
[۱۷]. Policy (Support) Visions
- ۱-۱-۱- مقدمه
تحليل هاي لايه اي و به طور اخص تحليل لايه اي علّي، كاربران متعددي دارد. جيمز ديتور،[۱] در مورد تحليل لايه اي علّيِ عنايتالله ميگويد: «اولين نظريه و روش آيندهپژوهي جديد قابل توجه از زمان معرفي دلفي، يعني تقريباً چهل سال قبل است. CLA راهي فلسفي (پيچيده) براي ردهبندي ديدگاهها و ملاحظات مختلف به آينده است كه با استفاده از همين تنوع، به گروهها كمك ميكند كاراتر از هر زمان (و تحليل هر لايه بهتنهايي) درباره آينده تفكر كنند».
تحليل لايهاي علّي (CLA) هم بهعنوان يك نظريه جديد و هم در مقام يك روش جديد در تحقيقات آيندهپژوهي معرفي شده است. بهعنوان يك نظريه، به دنبال تجميع نحله هاي مختلف شناخت يعني تجربيگرايانه،[۲] تفسيرگرايانه،[۳] انتقادي[۴] و يادگيري در عمل[۵] است. سودمندي اين روش (تحليل لايهاي علّي) نه تنها براي پيش بيني آينده، بلكه براي ايجاد شرايط گذار (متحول ساز) و آفرينشِ آينده هايِ بديل، مورد توافق است. همچنين CLA براي توسعه خطمشيهاي مؤثر، عميق، تمام شمول و بلندمدت مفيد است. CLA از چهار سطح، عيني، علل اجتماعي، گفتمان/ جهان بيني و استعاره/ اسطوره تشكيل ميشود. چالش اصلي اجراي تحقيق، حركت بين لايه هاي روش است، به طوري كه راه هاي مختلف شناخت را شامل شود. CLA با پرسش از آينده شروع و با پرسش از آينده پايان ميپذيرد.
در اين معرفي، خلاصه مقاله عنايتالله كه در مجموعه روش هاي آيندهپژوهي پروژه هزاره گردآوري شده، استفاده شده است. براي نسخه بهنگامتر مراجعه به كتابCLA۲ كه در سال ۲۰۱۵، عنايتالله و همسرش، معرفي كردهاند پيشنهاد ميشود.[۶]
۱-۱-۲- تلاقي گفتمان ها و معرفتشناسيها
-
عنايتالله در دوران دانشجويي خود، مواجهه رويكردهاي مختلف به دانش و پژوهش را تجربه كرده است و روش CLA را ميانه اي متعادل از اين رويكردها ميداند. توصيف او از تقابل رويكردها، يك مقدمه خوب براي نظمبخشي و درك نظريه CLA فراهم ميآورد. او مي نويسد:
«رشد من در رشته آيندهپژوهي دانشگاه هاوايي، دپارتمان علوم سياسي سالهاي آخر دهه ۱۹۷۰ و اوايل ۱۹۸۰ كه تنشهاي بين طرفداران رويكردهاي مختلف شناخت بر دانشكده حاكم بود، همزمان شد. تجربهگرايان بر داده متمركز و به دنبال علمي كردن علوم سياسي بودند. در مقابل پساساختارگرايان، بر معنا[۷] تمركز داشتند و به دنبال مناظراتي از جنس مناظرات انتخاباتي سياسي نبودند و تجربي گرايان را به سطحينگري متهم ميكردند و اينكه در فرهنگ، طبقه اجتماعي و زبان دچار شكست شده اند. جايي در اين بين، آيندهپژوهي قرار داشت كه توسط جيمز ديتور، رئيس برنامه آينده هاي بديل دانشكده هدايت مي شد. تجربهگرايان، رويكردهايِ آيندهپژوهي را براي تجربي تر شدن به چالش ميكشيدند و پساساختارگرايان ميخواستند كه آينده پژوهي تنها به بررسي و تحليل سطحي روندها متكي نشده و بر نظريه انتقادي استوار گردد. چالشها به اين دو مكتب ختم نمي شد. گروه سومي بنام مكتب تفسيرگرايان يا تعبيري وجود داشت كه نه علمزده (حذف ارزشها و زبان از حقيقت موقعيتها) بودند و نه از پساساختارگرايان (به چالش كشيدن رتبه بندي ها) دوري ميگزيدند بلكه بر خلق گفتمانهاي مشترك، بلكه بر خلق معاني مرجع و تعامل تأكيد داشتند. اينها، دو گروه اول را افراطگرا مي دانستند. موضع گيري «چهارمي» هم به طور عمده در مركز تحقيقات آيندهپژوهي هاوايي، بر دانش كاربردي متمركز بود و بر بهره مندي عميق از نظريه، روشهاي شناخت تجربي و در عين حال شفافيت در ارزشها (آيندههاي مرجح) و يادگيري در عمل تأكيد داشت.
در اين شرايط، ما دانشجويان هر از چند سالي رويكرد عوض مي كرديم و هر بار تحت تأثير نقاط قوت هر رويكرد، طرفدار يكي از آن مكاتب مي شديم.
در كنار اين مكتب هاي فكري، تنشهايي هم بين كساني كه افراد و عامل يا كارگزاران انساني را اساس مي دانستند و كساني كه بر نظريه هاي ساختاري و فارغ از نقش عملگراي[۸] تغيير تمركز داشتند (مثل نئوماركسيستها) وجود داشت. همچنين پساساختارگراياني بودند كه بر موضوعات تغيير اجتماعي در لايههاي عميقتري، معرفت شناسي (تاريخي و تمدني) نگاه مي كردند. بالاخره منظر عصر جديد/ جنبش سبز[۹] كه بر تغيير از طريق خلق روايت هايي درباره تعريف و معني انسان متمركز بود هم حضور داشتند.
بعدها وقتي در دهه ۹۰ شروع به توسعه نگاهم به آيندهپژوهي كردم واضح است به طور تصادفي نبود كه رويكرد يا منظر چندگانه را به كار گيرم، آنها جزئي از زمينه روشنفكري من شده بودند» (گلن، ۲۰۰۳).
- ۱-۱-۳- تشريح و توصيف روش
تحليل لايهاي علّي با اينكه جايگاه محكمي بهعنوان يك نظريه دارد، اما در عمل و كاربرد هم روش پيشرفته اي است. CLA چهار سطح را پيشفرض ميگيرد.
لايه اول، لايه عيني (روندهاي كمي، مشكلات و اغلب مسائل برجسته شده به منظور رقابتهاي سياسي) است كه معمولاً در رسانههاي خبري انعكاس مييابد (براي مثال، انفجار جمعيت). عملاً، رويدادها و رخدادها پيوسته و مرتبط به هم به نظر نميآيند و آشكارترين و مشخصترين لايه است كه نياز به توانايي هاي تحليلي كمي دارد. پيشفرضها بهندرت مورد سؤال هستند.
لايه دوم، به علل اجتماعي توجه دارد كه شامل علل اقتصادي، فرهنگي، سياسي و عوامل تاريخي است (به عنوان مثال، افزايش نرخ زادوولد و نبود برنامهريزي براي خانواده). در اين لايه، تفاسيري به داده هاي كمي ارائه ميشود و تحليل ها دقيقتر و جزئي تر بوده و توضيحات فني و تحليل هاي دانشگاهي پذيرفتني تر است. نقش دولت و ديگر بازيگران و ذينفعان در اين لايه تبيين مي شود. داده ها معمولاً مورد سؤال و بررسي بوده اما زبان پرسش را (پارادايمي كه موضوع مورد بحث را چارچوب بندي كرده است) را به چالش نمي كشد.
لايه عميق تر سوم، به ساختار و گفتمان/ جهان بيني حامي و اجازه دهنده آن ساختار ميپردازد (به عنوان مثال، رشد جمعيت و منظر تمدني خانواده؛ نبود قدرت زنان؛ نبود امنيت اجتماعي؛ مباحث جمعيت/ مصرف) و تلاش آن براي يافتن ساختارهاي عميق اجتماعي، زبانِ شناخت و فرهنگ بوده و فارغ از كنشگر (بدون وابستگي به عامل) است. استخراج پيشفرضهاي عميقتر، پشت موضوعات حياتي هستند؛ چراكه به توسعه منظر و نگاه جديد از مشكلات منجر ميشوند.
لايه چهارم، سطح استعارهها و اسطورههاست. اينها داستانهاي عميق و مجموعههاي اصيل (ابعاد ناخودآگاه و برانگيزاننده مسئله يا تعارض) هستند (به عنوان مثال، نگاهي غيرعددي داشتن به جمعيت، مثلاً جامع ديدن، يا منبع خلاقيت ديدنِ مردم). اين لايه، فراهم آورنده تجربه (در سطح احساس يا باور) براي جهانبيني مورد بحث است. زبان مورد استفاده آن دقيق و خاص نبوده و بيشتر به دنبال خلق تصاوير بصري است كه درصدد لمس قلبها بهجاي خواندنِ سِرها (افكار) است.
اين چهار سطح، ما را به سطح هويت تمدني ميرساند.
- ۱-۱-۴- چگونگي انجام روش
در مستندات پروژه هزاره، ۱۳ كاربرد از CLA معرفي شده است كه مخاطب برحسب نياز ميتواند به آنها مراجعه كند و ايده بگيرد. اين روش به دو گونه به كار رفته است. نوع اول، تحليلي است، يعني بهعنوان چارچوب تحقيق استفاده ميشود و نوع دوم، يادگيري حين عمل است. فهرست كاربردهاي ياد شده به شرح زير است:
- ۱-پرسش از آينده؛
- ۲-رمزگشايي از مسئله جمعيت؛
- ۳-مهندسي ژنتيك در كشاورزي و غذا؛
- ۴-تكامل كيهان؛
- ۵-مرگ در بازداشتگاه؛
- ۶-آينده شهر و گفتگو؛
- ۷-آيندهپژوهيِ سازمان ملل؛
- ۸-يونسكو و آينده آن؛
- ۹-دانشكده كار، آموزش و تربيت دانشگاه كراس جنوبي استراليا؛
- ۱۰- مديريت ارشد دانشگاه؛
- ۱۱- مؤسسه حاميان كوينزلند؛
- ۱۲-رمزگشايي از فقر؛
- ۱۳- آينده نيروي كار.
- ۱-۱-۵- نقاط قوت و ضعف روش
قوت CLA در ظرفيت روش براي گذر از ساده نگري در روشهاي مرسوم پيش بيني است كه نمي توانند جهانبينيها، ايدئولوژيها و گفتمانها را رمزگشايي كنند و نميتوانند سرنمون ها[۱۰] (مجموعه هاي اصيل ازلي)، استعاره ها و اسطوره ها را مورد توجه قرار دهند. روشهاي مرسوم، آينده هاي پيشفرض سريع-ساخت از پيش معيني را - با فراموش كردن اثرات يا اريبي هاي آموزه ها و ارزشهاي نهادي كه در آن سير مي كنند- نتيجه ميدهند. درحالي كه CLA به پيشبيني آينده خاصي اهميت نمي دهد، يك فضاي باز براي بيان دقيق گفتمانهاي سازنده ايجاد ميكند كه در گام هاي بعدي ميتواند در قالب سناريو متبلور شوند.
برخي فوايد CLA به شرح زير هستند:
- عمق و محتواي سناريوها را گسترش ميدهد.
- ديدگاه هاي شناختي مختلف و مشاركت ذي نفعان در كارگاه هاي آموزشي را به سهولت گرد هم مي آورد.
- براي گستره وسيعي از افراد، جذاب و قابل پيادهسازي است؛ چراكه بيان هاي غيرمطول و شعرگونه و هنري را به فرايندهاي پژوهش آينده مي افزايد.
- موضع افراد شركتكننده (چه موافق چه متعارض) را بهخوبي در لايه هاي مختلف به رسميت ميشناسد.
- بحث و مجادله ناشي از سطحي نگري را كنار ميزند و تعمق را تسهيل مي كند.
- اقدامات تحولي با كنشگران متنوع را ممكن مي سازد.
- اقدامات خطمشي را پيش ميبرد كه از لايههاي مختلف اين روش آگاهي لازم را جذب نموده اند.
- به اقدامات خطمشي پايدار منجر ميشود؛ يعني بهجاي دوباره توصيف كردن موضوع، مشكلات را حل ميكند.
- راهبردهاي كوتاهمدت، بلندمدت و ميانمدت را توسعه ميدهد.
روش CLA مشابه همه روشها، محدوديت هاي خود را دارد. اين روش پيشبيني نمي كند، بهترين خروجي وقتي است كه در كنار متدهايي مثل مسائل نوپديد و چشماندازساز به كار گرفته شود.
مانند هر روشِ غنيِ شناختي، منجر به كرختي اقدام[۱۱] ميشود؛ يعني بيشترين وقت را براي تبيين مسئله (مسئلهسازي[۱۲]) صرف مي كند و وقت كمتري براي تدوين اقدامات خطمشي باقي مي گذارد.
روش به نسبت جديدي است كه باوجود تعدد كاربردها، ادعاي موفقيت روش در ساخت خط مشي ها از نظر تجربي هنوز كاملاً سنجيده نشده است. براي تازهواردان عرصه آيندهپژوهي، ابتكار و خلاقيتشان را محدود مي كند، چراكه به رستهبندي واقعيت ميپردازد و اجازه چشماندازسازي آزاد و رها را نميدهد كه براي برخي سخت و دشوار است.
به عنوان بخشي از روشهاي پساساختارگرايانه منتقد سنتي، بيشتر متمايل به يادگيري در عمل و روششناسيهايِ تركيبي است. پاسخها، درست يا نادرست نيستند بلكه مهم گفتگو است كه روشهاي چندگانه شناخت را براي جستجو در لايه هاي مختلف به كار گرفته مي شود. تعامل مهمترين نكته است و با حركت بالا و پايين اين لايهها و همچنين حركت افقي از طريق سناريوهاي مختلف، خط مشيهاي جديد ممكن ميشوند و همچنين استعارهها و گفتمانها غنيتر ميشوند. روش CLA منعطف است چون بهجاي اينكه سعي كند مباحث ما را در لايه هاي مختلف طبقهبندي كند (در برخي كارگاه ها ممكن است روي ندهد)، تلاش دارد رده جديدي از افراد را بيافريند. درواقع چون تفكر ما را ردهبندي مي كند پس درواقع جهان ما را طبقه بندي ميكند. اين روش، تفاوت هاي ما را اخذ و منعكس مي سازد.
اين روش، چون تفاوت ها را بهطور رسمي، اخذ و هدايت مي كند، اين اطمينان را ميدهد كه سد راه نوآوري نخواهد بود.
- ۱-۲- استفاده از روش در تركيب با ساير روشها
چارچوب فكري پساساختارگرايانه كه CLA نيز از آن مشتق ميشود، مشابهتهايي براي ديگر روشهاي اين چارچوب با CLA مانند روش تحليل موضوعات نوظهور ايجاد ميكند. روش CLA در غنا بخشيدن به سناريوها، ارزشمند است. اين امر با تحقيق سناريوهاي بديل در لايه جهانبيني حاصل شده و يا بنا به تمايل محقق، مي تواند براي لايههاي مختلف سناريوهاي متفاوتي را نتيجه دهد.
روش CLA ميتواند بهجاي استفاده از STEEP در شناسايي متغيرها و عوامل مؤثر بر موضوعِ موردِ مطالعه، به كار رود؛ يعني معادل توسعه سناريوها در ابعاد اجتماعي، فناوري، اقتصادي، محيطزيستي و سياسي ميتوان سناريوها را در چهار لايه مذكور توسعه داد.
- ۱-۳- پويش محيطي
- ۱-۳-۱- تاريخچه و مقدمه: هدف از پويش محيطي
از نخستين روزهاي تشكيل سازمانهاي اجتماعي، افرادي در آن حضور داشتند كه بهعنوان پيشآهنگ به دنبال پيدا كردن فرصتها و خطرات تهديدكننده در محيط بودند. در كشتيهاي بادباني قديمي، محلي در بالاي دكل اصلي قرار داشت كه يك فرد ميتوانست دريا را زير نظر گرفته و در آبهاي ناشناخته، مسيرهاي امن را پيدا كند. امروزه تمدن انساني نيز در حال حركت به سمت آبهاي ناشناختهاي است كه در آن بحرانهاي مالي، تغييرات آب و هوايي، زيستشناسي مصنوعي[۱۳] و نانوتكنولوژي باعث ايجاد عدم قطعيتهايي شدهاند. بنابراين، ما بيش از گذشته نيازمند شناسايي تغييرات و ارزيابي اثرات و كاربردهاي آنها هستيم.
از آنجا كه برنامهها بر پايه پيشبينيها شكل ميگيرند و مبناي پيشبينيها نيز مفروضات ما درباره آينده است، بنابراين پويشِ افقهايِ جديد هميشه همراه با احتياط انجام ميشود؛ چراكه ممكن است باعثِ شناساييِ توسعههاي جديدي شود كه ميتواند مفروضات قديمي ما را به چالش بكشد يا اينكه چشماندازهاي جديدي از فرصتها و تهديدهاي آينده مقابل ديدگان ما بگشايد. سيستمهاي پويش محيطي موجب هشدارهاي زودهنگام درباره تغييرات مهم شده و علائم ضعيفي را كه الزامكننده تغيير در برنامههاست را تشخيص ميدهند.
كليه آيندهپژوهان، پويش محيطي را انجام ميدهند با اين تفاوت كه برخي ممكن است نظاميافتهتر و ساختاريافتهتر اين كار را انجام دهند. درواقع تلاش همگي آنها در راستاي تشخيص اين است كه چه چيزهايي پايدار است، چه چيزهايي تغيير ميكند و چه چيزهايي مدام در حال تغيير است.
پويش محيطي توسط اغلب آيندهپژوهان در طي سالهاي ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ استفاده ميشد. با گسترش جنبش محيطي، عدهاي فكر كردند كه اين عبارت تنها به سيستمهايي اطلاق ميشود كه به علت رفتارهاي انسان، تغييرات در محيط طبيعي را پايش ميكند. براي اجتناب از چنين سردرگمي، تعدادي آن را سيستمهاي پويش آيندههاي مختلف، سيستمهاي اعلام هشدار زودهنگام و سيستمهاي آگاهي از آيندههاي مختلف ناميدند. خروجي چنين سيستمهايي، اصطلاحاً «هوش جمعي» ناميده ميشود. به نظر اينجانب هوش جمعي، ويژگي يا خاصيتي است كه از همافزايي ميان داده- اطلاعات- دانش، نرمافزار- سختافزار و ذهن انسان (خبرگان) ايجاد شده، بهصورت مستمر از بازخوردهاي دريافتي براي ايجاد دانشِ به هنگام استفاده كرده و در مقايسه با زماني كه تمامي اين اجزاء بهتنهايي وجود داشته باشند، منجر به تصميمات بهتري مي شود. هدف از پويش محيطي، بايد تسهيل فرايند ايجاد هوش جمعي باشد.
فارغ از اينكه عبارت پويش محيطي يا تعريف آن را مورد توجه قرار دهيم، بايد خاطرنشان ساخت كه هيچ سيستمي نميتواند بهكلي عدم قطعيت را حذف نمايد و درواقع هدف كليه سيستمهاي پويش محيطي، يافتن نشانههاي اوليه رخدادهاي مهم در آينده است، بهگونهاي كه بيشترين مجال را براي اقدامِ متناسب، فراهم آورد.
- ۱-۳-۲- پويش محيطي چيست؟
شكل زير نشاندهنده مدل كلي سيستمهاي هشدار زودهنگام يا پويش محيطي است كه براي شركت نفت كويت و توسط پروژه ملنيوم طراحي شده است:
شكل ۱: الگوي عمومي سيستم پويش محيطي
منبع: گلن، ۲۰۰۳
عنصر كليدي در اين مدل، بازخوردها و الزامات ارائه شده به تيم پويش است. اگر جريان اطلاعات در داخل مدل، داراي جهت خاصي نباشد و از مديريت، بازخوردهاي لازم دريافت نشود، يادگيري براي بهتر عمل كردن و توليد دانش منطقي و در عين حال اجتناب از اطلاعات اضافي، مختل خواهد شد.
هنگامي كه موضوع جديدي وارد بانك داده ميشود، افراد مختلف از روشهاي مختلفي ميتوانند به آن دسترسي پيدا كنند كه ميتواند در قالب خلاصه موضوعات، آخرين موضوعات پويش شده يا مهمترين عناوين كاوش شده باشد. از اين طريق، مديران ميتوانند دريچهاي به تغييرات در حال شكلگيري در داخل سيستم داشته باشند.
در سيستم طراحي شده براي شركت نفت كويت، هرگونه اطلاعاتي كه وارد فرايند ميشود بايد شامل اجزاء زير بوده تا بعداً توسط افراد از پيش تعيين شده بتواند ويرايش شود:
۱- طبقه يا قلمرو: فناوري، اقتصادي، زيستمحيطي، سياسي، مفروضات اجتماعي و ريسكها.
- ۱-شاخصهاي راهنما: چه چيزي ميتواند به شما بگويد كه تغيير در اين گزينه امكانپذير است؟
- ۲-منبع: اطلاعات از كجا به دست آمده است؟
- ۳-چگونگي دسترسي به منبع: اگر منبع اين اطلاعات يك فرد است، شماره تلفن وي، پست الكترونيكي و غيره.
- ۴-ديدگاههاي ديگر: چيزهايي به غير از آنچه در بخشهاي ديگر به آنها اشاره شده است.
- ۵-ميزان اهميت: هرچند كه اهميت موضوع مورد نظر كاملاً مشخص باشد، اما بايد از طريق فرايندِ تجزيه و تحليل و جستجو در بانك داده نيز تائيد شود.
- ۶-پيامدها و اثرات بالقوه: اگرچه ما از آينده آگاهي نداريم، اما ميتوانيم حدسهاي بخردانهاي داشته باشيم. در اين زمينه ميتوان از چرخ آيندهها[۱۴] بهصورت فردي يا گروهي در مورد موضوع مورد نظر استفاده كرد.
- ۷-وضعيت كنوني و آتي: وضعيت فعلي موضوع مورد نظر به چه صورت است؟ وضعيت آتي آن به چه صورت خواهد بود؟ با توجه به موضوع مورد نظر رخداد برنامهريزي شدهاي در آينده اتفاق خواهد افتاد؟ به عنوان مثال، جلسه سازمان جهاني تجارت، به عنوانِ موضوعِ بحث، چه زماني برگزار خواهد شد؟
- ۸-بازيگران: چه بازيگراني بر شاخص مورد نظر تأثيرگذار هستند؟ به عنوان مثال، اگر موضوع جديد باشد و نيازمند اختصاص بودجه خاص، در آن صورت آزمايشگاه تحقيقاتي مورد نياز، نقش بازيگر اصلي را خواهد داشت؟ ارتباط ميان بازيگران مختلف را ميتوان از طريق شبكهاي از خطوط تعريف كرد.
۱۰- تاريخ: تاريخي كه اطلاعات وارد بانك داده شده است.
استفاده از چنين قالبهايي براي وارد كردن اطلاعات، باعث تسهيل فرايند ايجاد گزارشهاي كامپيوتري از الگوهاي مختلف حاكم بر موضوعات مختلف ميشود. از اين روش ميتوان علائم ضعيف يا موضوعات جديدي را كه از طريق استخراج الگوهاي مختلف آشكار ميشوند و قبلاً شناسايي نشدهاند را استخراج كرد.
در ايجاد سيستمهاي پويش محيطي بايد عوامل زير را در نظر گرفت:
- ۱-استفاده از پنلهاي خبرگان براي ديدهباني تغييرات در بازه زماني مورد نظر در برنامههاي مختلف، مفيد بوده و ابزارهايي مانند دلفي ميتواند مورد استفاده قرار گيرد. در اين زمينه ظهور فناوريهاي جديد با هدف تسهيل مشاركت افراد و گفتگوي مؤثر بين آنها داراي اهميت است.
- ۲-مرور در ادبيات از طريق بانكهاي داده باعث دسترسي گسترده به اطلاعات مفيد براي سياستگذاران، برنامهريزان و استراتژيستها شده است.
- ۳-برنامههاي مبتني بر وب مانند گوگل آلرت[۱۵] ميتواند كلمات خاصي را بهصورت روزانه جستجو نموده و به آدرس پست الكترونيكي شما ارسال كند. استفاده از وب كراولر[۱۶] نيز در اين زمينه مفيد است.
- ۴-بسياري از سايتهاي اينترنتي گزارش هايي را در اختيار عموم مردم قرار ميدهند. شناسايي اين سايتها با توجه به حوزه علاقه شما در شناسايي موضوعات جديد و استخراج الگوها حائز اهميت است.
- ۵-مرور در ادبيات از طريق مطالعه گزارشات مكتوب به صورت دورهاي در شناسايي تغييرات نوظهور نيز مفيد است. هر چند بسياري از نسخههاي مكتوب توسط نسخههاي الكترونيكي جايگزين شدهاند.
- ۶-مقالات نوشته شده توسط خبرگان نيز ميتواند براي كاوش درباره مسائل مهم بلندمدت و ارائه توصيههاي راهبردي و سياستي مورد استفاده قرار گيرد.
- ۷-ردگيري افراد كليدي و كنفرانسهاي مهم در رابطه با موضوع مورد نظر بهصورت حضور فيزيكي يا از طريق آنلاين نيز بسيار مفيد است.
به اعتقاد برخي از آيندهپژوهان، پويش محيطي بهعنوان ورودي اصلي در تحقيق آيندهها محسوب ميشود. كليه آيندهپژوهان به طريقي پويش محيطي را انجام ميدهند. پويش محيطي همچنين ميتواند خوراك لازم براي فرايندهاي مختلف مديريت مسائل و برنامهريزي استراتژيك را تأمين كند.
به نظر ويليام رنفرو[۱۷] چهار مرحله زير در فرايند مديريت مسائل وجود دارد (همان):
- ۱-شناسايي مسائل بالقوه آينده از طريق پويش محيطهاي فعلي و آتي شركتها و جوامع.
- ۲-جستجوي مجدد زمينه شكلگيري، آينده و تأثيرات بالقوه مسائل شناسايي شده.
- ۳-ارزيابي مسائل مختلف تأثيرگذار بر برنامهها و فرايندهاي عملياتي پيشبيني شده.
- ۴-ايجاد و توسعه استراتژيهاي مختلف براي اين فرايندها.
[۱]. جيمز ديتور آيندهپژوه معروفي است كه دپارتمان علوم سياسي دانشگاه هاوايي مركز آيندهپژوهي (آيندههاي بديل) را تأسيس كرد و اخيراً بازنشسته شده است.
[۲] .Empiricist
[۳] .Interpretive
[۴] .Critical
[۵] .Action learning
[۶]. قابل دسترس در: https://www.metafuture.org/product/cla-reader-and-cla-۲-۰-pdfs/
[۷] .politics of meaning
[۸] .Actor-invariant
[۹] .New Age /Green Spiritual perspective
[۱۰] .Architype
.[۱۱] شايد ناشي از بهت و ترديد به نتيجهبخشي اقدامات مرسوم باشد. به هر حال تصاوير جديد ذهني، نيازمند زمان بيشتري براي تطبيق با شرايط جديد درك شده هستند.
[۱۲] .Problematizing
[۱۳] .Cynthetic Biology
[۱۴]. Futures Wheel
[۱۵]. Google Alerts
[۱۶]. Web Crawlers
[۱۷] . William Renfro منبع: راهنماي آينده نگاري پروژه ملنيوم سازمان ملل متحد كه در وبسايت اين پروژه به صورت پي دي اف هاي مستقل تحت عنوان روش فلان ارائه مي شوند.
۴-۶ پويش محيطي
۴-۶-۱ تاريخچه و مقدمه: هدف از پويش محيطي
از نخستين روزهاي تشكيل سازمانهاي اجتماعي، افرادي در آن حضور داشتند كه بهعنوان پيشآهنگ به دنبال پيدا كردن فرصتها و خطرات تهديدكننده در محيط بودند. در كشتيهاي بادباني قديمي، محلي در بالاي دكل اصلي قرار داشت كه يك فرد ميتوانست دريا را زير نظر گرفته و در آبهاي ناشناخته، مسيرهاي امن را پيدا كند. امروزه تمدن انساني نيز در حال حركت به سمت آبهاي ناشناختهاي است كه در آن بحرانهاي مالي، تغييرات آب و هوايي، زيستشناسي مصنوعي[۱] و نانوتكنولوژي باعث ايجاد عدم قطعيتهايي شدهاند. بنابراين، ما بيش از گذشته نيازمند شناسايي تغييرات و ارزيابي اثرات و كاربردهاي آنها هستيم.
از آنجا كه برنامهها بر پايه پيشبينيها شكل ميگيرند و مبناي پيشبينيها نيز مفروضات ما درباره آينده است، بنابراين پويشِ افقهايِ جديد هميشه همراه با احتياط انجام ميشود؛ چراكه ممكن است باعثِ شناساييِ توسعههاي جديدي شود كه ميتواند مفروضات قديمي ما را به چالش بكشد يا اينكه چشماندازهاي جديدي از فرصتها و تهديدهاي آينده مقابل ديدگان ما بگشايد. سيستمهاي پويش محيطي موجب هشدارهاي زودهنگام درباره تغييرات مهم شده و علائم ضعيفي را كه الزامكننده تغيير در برنامههاست را تشخيص ميدهند.
كليه آيندهپژوهان، پويش محيطي را انجام ميدهند با اين تفاوت كه برخي ممكن است نظاميافتهتر و ساختاريافتهتر اين كار را انجام دهند. درواقع تلاش همگي آنها در راستاي تشخيص اين است كه چه چيزهايي پايدار است، چه چيزهايي تغيير ميكند و چه چيزهايي مدام در حال تغيير است.
پويش محيطي توسط اغلب آيندهپژوهان در طي سالهاي ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ استفاده ميشد. با گسترش جنبش محيطي، عدهاي فكر كردند كه اين عبارت تنها به سيستمهايي اطلاق ميشود كه به علت رفتارهاي انسان، تغييرات در محيط طبيعي را پايش ميكند. براي اجتناب از چنين سردرگمي، تعدادي آن را سيستمهاي پويش آيندههاي مختلف، سيستمهاي اعلام هشدار زودهنگام و سيستمهاي آگاهي از آيندههاي مختلف ناميدند. خروجي چنين سيستمهايي، اصطلاحاً «هوش جمعي» ناميده ميشود. به نظر اينجانب هوش جمعي، ويژگي يا خاصيتي است كه از همافزايي ميان داده- اطلاعات- دانش، نرمافزار- سختافزار و ذهن انسان (خبرگان) ايجاد شده، بهصورت مستمر از بازخوردهاي دريافتي براي ايجاد دانشِ به هنگام استفاده كرده و در مقايسه با زماني كه تمامي اين اجزاء بهتنهايي وجود داشته باشند، منجر به تصميمات بهتري ميشود. هدف از پويش محيطي، بايد تسهيل فرايند ايجاد هوش جمعي باشد.
فارغ از اينكه عبارت پويش محيطي يا تعريف آن را مورد توجه قرار دهيم، بايد خاطرنشان ساخت كه هيچ سيستمي نميتواند بهكلي عدم قطعيت را حذف نمايد و درواقع هدف كليه سيستمهاي پويش محيطي، يافتن نشانههاي اوليه رخدادهاي مهم در آينده است، بهگونهاي كه بيشترين مجال را براي اقدامِ متناسب، فراهم آورد.
۴-۶-۲ پويش محيطي چيست؟
شكل زير نشاندهنده مدل كلي سيستمهاي هشدار زودهنگام يا پويش محيطي است كه براي شركت نفت كويت و توسط پروژه ملنيوم طراحي شده است:
شكل ۱: الگوي عمومي سيستم پويش محيطي
منبع: گلن، ۲۰۰۳
عنصر كليدي در اين مدل، بازخوردها و الزامات ارائه شده به تيم پويش است. اگر جريان اطلاعات در داخل مدل، داراي جهت خاصي نباشد و از مديريت، بازخوردهاي لازم دريافت نشود، يادگيري براي بهتر عمل كردن و توليد دانش منطقي و در عين حال اجتناب از اطلاعات اضافي، مختل خواهد شد.
هنگامي كه موضوع جديدي وارد بانك داده ميشود، افراد مختلف از روشهاي مختلفي ميتوانند به آن دسترسي پيدا كنند كه ميتواند در قالب خلاصه موضوعات، آخرين موضوعات پويش شده يا مهمترين عناوين كاوش شده باشد. از اين طريق، مديران ميتوانند دريچهاي به تغييرات در حال شكلگيري در داخل سيستم داشته باشند.
در سيستم طراحي شده براي شركت نفت كويت، هرگونه اطلاعاتي كه وارد فرايند ميشود بايد شامل اجزاء زير بوده تا بعداً توسط افراد از پيش تعيين شده بتواند ويرايش شود:
۱- طبقه يا قلمرو: فناوري، اقتصادي، زيستمحيطي، سياسي، مفروضات اجتماعي و ريسكها.
طبقه يا قلمرو: فناوري، اقتصادي، زيستمحيطي، سياسي، مفروضات اجتماعي و ريسكها.
۲-شاخصهاي راهنما: چه چيزي ميتواند به شما بگويد كه تغيير در اين گزينه امكانپذير است؟
۳-منبع: اطلاعات از كجا به دست آمده است؟
۴-چگونگي دسترسي به منبع: اگر منبع اين اطلاعات يك فرد است، شماره تلفن وي، پست الكترونيكي و غيره.
۵-ديدگاههاي ديگر: چيزهايي به غير از آنچه در بخشهاي ديگر به آنها اشاره شده است.
۶-ميزان اهميت: هرچند كه اهميت موضوع مورد نظر كاملاً مشخص باشد، اما بايد از طريق فرايندِ تجزيه و تحليل و جستجو در بانك داده نيز تائيد شود.
۷-پيامدها و اثرات بالقوه: اگرچه ما از آينده آگاهي نداريم، اما ميتوانيم حدسهاي بخردانهاي داشته باشيم. در اين زمينه ميتوان از چرخ آيندهها[۲] بهصورت فردي يا گروهي در مورد موضوع مورد نظر استفاده كرد.
۸-وضعيت كنوني و آتي: وضعيت فعلي موضوع مورد نظر به چه صورت است؟ وضعيت آتي آن به چه صورت خواهد بود؟ با توجه به موضوع مورد نظر رخداد برنامهريزي شدهاي در آينده اتفاق خواهد افتاد؟ به عنوان مثال، جلسه سازمان جهاني تجارت، به عنوانِ موضوعِ بحث، چه زماني برگزار خواهد شد؟
۹-بازيگران: چه بازيگراني بر شاخص مورد نظر تأثيرگذار هستند؟ به عنوان مثال، اگر موضوع جديد باشد و نيازمند اختصاص بودجه خاص، در آن صورت آزمايشگاه تحقيقاتي مورد نياز، نقش بازيگر اصلي را خواهد داشت؟ ارتباط ميان بازيگران مختلف را ميتوان از طريق شبكهاي از خطوط تعريف كرد.
۱۰- تاريخ: تاريخي كه اطلاعات وارد بانك داده شده است.
استفاده از چنين قالبهايي براي وارد كردن اطلاعات، باعث تسهيل فرايند ايجاد گزارشهاي كامپيوتري از الگوهاي مختلف حاكم بر موضوعات مختلف ميشود. از اين روش ميتوان علائم ضعيف يا موضوعات جديدي را كه از طريق استخراج الگوهاي مختلف آشكار ميشوند و قبلاً شناسايي نشدهاند را استخراج كرد.
۱-استفاده از پنلهاي خبرگان براي ديدهباني تغييرات در بازه زماني مورد نظر در برنامههاي مختلف، مفيد بوده و ابزارهايي مانند دلفي ميتواند مورد استفاده قرار گيرد. در اين زمينه ظهور فناوريهاي جديد با هدف تسهيل مشاركت افراد و گفتگوي مؤثر بين آنها داراي اهميت است.
۲-مرور در ادبيات از طريق بانكهاي داده باعث دسترسي گسترده به اطلاعات مفيد براي سياستگذاران، برنامهريزان و استراتژيستها شده است.
۳-برنامههاي مبتني بر وب مانند گوگل آلرت[۳] ميتواند كلمات خاصي را بهصورت روزانه جستجو نموده و به آدرس پست الكترونيكي شما ارسال كند. استفاده از وب كراولر[۴] نيز در اين زمينه مفيد است.
۴-بسياري از سايتهاي اينترنتي گزارشهايي را در اختيار عموم مردم قرار ميدهند. شناسايي اين سايتها با توجه به حوزه علاقه شما در شناسايي موضوعات جديد و استخراج الگوها حائز اهميت است.
۵-مرور در ادبيات از طريق مطالعه گزارشات مكتوب به صورت دورهاي در شناسايي تغييرات نوظهور نيز مفيد است. هر چند بسياري از نسخههاي مكتوب توسط نسخههاي الكترونيكي جايگزين شدهاند.
۶-مقالات نوشته شده توسط خبرگان نيز ميتواند براي كاوش درباره مسائل مهم بلندمدت و ارائه توصيههاي راهبردي و سياستي مورد استفاده قرار گيرد.
۷-ردگيري افراد كليدي و كنفرانسهاي مهم در رابطه با موضوع مورد نظر بهصورت حضور فيزيكي يا از طريق آنلاين نيز بسيار مفيد است.
به اعتقاد برخي از آيندهپژوهان، پويش محيطي بهعنوان ورودي اصلي در تحقيق آيندهها محسوب ميشود. كليه آيندهپژوهان به طريقي پويش محيطي را انجام ميدهند. پويش محيطي همچنين ميتواند خوراك لازم براي فرايندهاي مختلف مديريت مسائل و برنامهريزي استراتژيك را تأمين كند.
به نظر ويليام رنفرو[۵] چهار مرحله زير در فرايند مديريت مسائل وجود دارد (همان):
۱-شناسايي مسائل بالقوه آينده از طريق پويش محيطهاي فعلي و آتي شركتها و جوامع.
۳-ارزيابي مسائل مختلف تأثيرگذار بر برنامهها و فرايندهاي عملياتي پيشبيني شده.
۴-ايجاد و توسعه استراتژيهاي مختلف براي اين فرايندها.
۴-۶-۳ چگونگي انجام روش: برخي از تكنيكهاي پويش محيطي
نشست متخصصان
از مشاركتكنندگان در چنين نشستهايي درخواست ميشود تا بهصورت نظاممند نظرات و قضاوتهاي خود را در مورد توسعههاي مهمي كه در حال رخ دادن است يا انتظار ميرود رخ دهد، بيان نمايند. افراد حاضر در پنل از طريق تلفن، فكس، پست الكترونيك و غيره به هم مرتبط ميشوند. از اين افراد درخواست ميشود تا حوزههاي مختلف مربوط به رشته خود را مورد پويش قرار داده و فرصتها يا مسائل مهم تأثيرگذار را شناسايي كنند. همچنين از آنها خواسته ميشود تا در مورد توسعههايي كه در نشستهاي ديگر ارائه شده است، نظر دهند.
دانشگاه ملتهاي ايالات متحده[۶] توسط نمايندگي محيطزيست ايالات متحده[۷] در طي پروژه ميلينيوم براي اجراي يك نشست در مورد آينده آفريقا تأمين مالي شد. نكات مهمي كه در بين يافتههاي كليدي اين نشست وجود دارد عبارتند از:
- افراد پيشنهاد شده براي شركت در نشستها را ميتوان از طريق جستجوي نظاممند در ادبيات شناسايي كرد، يا اينكه توسط يكي يا دو نفر از افراد شناخته شده يا سازمانهاي حرفهاي معرفي شوند.
- از افراد مشاركتكننده در نشستها بايد براي اختصاص زمان و انرژي خود، تقدير شده و خدمات آنها جبران شود.
- مهمترين شاخصههاي تعيينكننده افراد مشاركتكننده رشته تخصصي آنها، تجربيات و علايق آنها است. همچنين مكانيسمهاي جستجو و انتخاب افراد بايد قابليت شناسايي و استخراج متفكران خلاق را كه داراي ديدگاههاي متنوع هستند را دارا باشد.
- سؤالات مختلف بايد مستقيماً از افرادي متخصص پرسيده شود. افزون بر اين، افراد مشاركتكننده بايد بتوانند از پاسخ دادن به پرسشهايي كه فراتر از تخصص آنهاست، معذور باشند.
- پاسخهاي افراد مشاركتكننده بايد بينام باشد، اگرچه ليست مشاركتكنندگان بايد براي همه آشكار باشد.
در موارد عملياتي كه تعداد پاسخدهندگان كم است، خروجيها از نظر آماري چندان معتبر نيست. نتايج تهيه شده توسط افراد را نميتوان به جمعيت بزرگتري از افراد يا حتي گروههاي مشابه تعميم داد. اين نتايج حاكي از تركيب عقايد مختلف يك گروه خاص است.
از آنجا كه ميزانِ ارزشمنديِ نشست متخصصانِ ديدهبان به دانش و همكاري ميانِ افراد مشاركتكننده بستگي دارد، افرادي كه داراي ايدههاي ارزشمند هستند بايد مورد توجه واقع شده و در نشست شركت كنند. در مطالعات آماري مانند رأيگيري درباره عقايد عمومي، فرض ميشود كه مشاركتكنندگان نماينده جمعيت بزرگتري هستند. در حالي كه در پنلهايي از اين دست، افراد دانشمند مورد نياز است و ميتوان از نمايندگان سازمانهاي ملي و بينالمللي براي شركت آنها دعوت كرد.
۴-۶-۴ مرور ادبيات از طريق بانك داده
هزاران بانك داده تخصصي و كلي وجود دارد كه ميتوان از آنها براي شناسايي مسائل و روندهاي مورد توجه سياستگذاران، برنامهريزان و استراتژيستها استفاده كرد. كتابخانه گيل[۸] براي انتخاب منابع مناسب پويش محيطي ميتواند مورد استفاده قرار گيرد. بانكهاي داده بسيار مشهور، خدمات خود را از طريق اينترنت ارائه ميكنند. اين بانكهاي داده اغلب شامل فايلهاي خاصي هستند كه بر موضوعات و عناوين ويژه تمركز دارد. دسترسي به برخي از اين بانكهاي دادهها از طريق دانشگاهها و كتابخانههاي عمومي آزاد است.
پوشش اغلب بانكهاي داده بعد از اوايل دهه ۱۹۸۰ است و نوع فرمت خروجي آنها بهصورت HTML يا pdf است. در اغلب بانكهاي داده امكان جستجوهاي ساده و پيشرفته وجود دارد. جستجوهايي كه محدود بهعنوان، چكيده و پاراگراف اول باشند در اغلب موارد نتايج خوبي به همراه دارند.
تعدادي از مهمترين بانكهاي داده كه براي پويش محيطي ميتوان از آنها استفاده كرد (همان) عبارتند از:
LexisNexis: ارائه هر نوع بانك داده و انواع مقالات از روزنامهها، مجلات و غيره.
Nexis.com: مجموعهاي كامل از منابع اطلاعاتي ملي و بينالمللي در رابطه با موضوعات مختلف در بيش از ۱۲۰۰ عنوان.
Current Issues: دسترسي به ادبيات خاكستري كه هنوز بهصورت رسمي منتشر نشدهاند. مجموعهاي از انتشارات رسمي، روزنامههاي سازماني، مقالات تهيه شده توسط اتاقهاي فكر، مراكز تحقيق دانشگاهي و غيره.
Country Analysis: دربرگيرنده اطلاعات تجاري جهاني ۱۹۰ كشور، ۱۵۷ صنعت و انواع روندهاي مصرف.
ABI inform: دسترسي به اطلاعات ۱۰۰۰ نشريه حرفهاي، انتشارات دانشگاهي و سازمانهاي تجاري در سطح دنيا.
Public Affairs Information Service (PAIS): دربرگيرنده ارجاعات به مقالات در حوزههاي مختلف فناوري، اقتصاد، محيطزيست، نظامي و غيره.
ISI Web of Science: امكان دسترسي و جستجوي چندگانه در بيش از ۱۰۰۰۰ مجله در سطح جهاني در حوزههاي مختلف.
۴-۶-۵ هشدار گوگل و موتورهاي جستجوي مبتني بر كرولرهاي وب
گوگل آلرت[۹] اين امكان را فراهم ميكند تا جستجو در مورد كلماتي كه از قبل مشخص شدهاند، انجام شود و بهصورت روزانه براي شما ارسال گردد. استفاده از وب كراولرز[۱۰] نيز براي بهروز كردن اطلاعات و اخبار از قبل جمعآوري شده درباره موضوعات مختلف بسيار رايج است. استفاده از موتورهاي جستجوي اينترنتي مانند Google، Vivisimo، Grokker و غيره نيز مفيد خواهد بود. هركدام از اين موتورهاي جستجو روش خاص خود را در جمعآوري اطلاعات از اينترنت دنبال ميكنند، به همين علت لازم است تا هر شخص با توجه به نيازهاي خود اقدام به استفاده از آنها نمايد.
۴-۶-۶ مرور ادبيات از طريق نسخههاي چاپشده
دسترسي به بسياري از مقالات قديمي از بهصورت آنلاين امكانپذير نيست. علاوه بر اين، اغلب بانكهاي داده شامل ارجاعات مختلف به مقالات هستند و متن كامل را ندارند. در چنين مواردي بايد از نسخههاي چاپشده كه در دانشگاهها و كتابخانهها يافت ميشوند، استفاده كرد.
۴-۶-۷ مقالات نوشتهشده در مورد مسائل مختلف توسط متخصصان
هنگاميكه يكپارچگي و تركيب كلي اطلاعات در مورد موضوعي خاص مورد پويش قرار گيرد، انتخابِ خبرگانيِ كه مقالاتي را در اين مورد نوشتهاند، توصيه ميشود. استفاده از اين رويكرد در مواردي كه برنامهريزيهاي بلندمدت مورد توجه است، مفيد خواهد بود. مواردي كه در اين رويكرد بايد به آنها توجه شود عبارتند از:
- خبرگان بايد بهدقت انتخاب شوند.
- از كاركنان براي مديريت ويرايشكنندگان استفاده كرده و از خبرگان تنها در موارد خاص يا تكميل متن اوليه كمك بگيريد.
- مسائل بين فردي ناشي از رد كردن يك مقاله يا مشاركت فرد را نيز در نظر بگيريد.
- به وقت و انرژي كه خبرگان اختصاص ميدهند، احترام گذاشته و خدمات آنها را جبران كنيد.
- ويرايش و آماده كردن نسخه نهايي اغلب كاري كوچك در نظر گرفته ميشود، در حاليكه بسيار وقتگير بوده و نيازمند توجه جدي است.
- قالبي استاندارد براي ارائه گزارشها تهيه كرده و در آن نوع فونت، اندازه و عناوين كلي را مشخص كنيد.
۴-۶-۸ رصد افراد كليدي و كنفرانسهاي مهم
شناسايي افراد براي انجام پويشها مفيد است. اگر افرادي را ميشناسيد كه در حوزهاي خاص تغييرات را دنبال ميكنند، دنبال كردن اين افراد در حوزه مورد نظر ميتواند نشاندهنده تغييرات مهم باشد. اين افراد به راههاي گوناگون شناخته ميشوند. ببينيد چه كسي به نظر ميرسد مهمترين مسائل را در مورد آن حوزههاي خاص ميداند. آيا آن شخص خبرنامه يا وبسايت يا راههاي ديگري براي ردگيري پويشهاي محيطي دارد؟ بررسي كنفرانسها، جستجوهاي اينترنتي و غيره در شناسايي اين افراد مؤثر است.
۴-۶-۹ ساختيك پايگاه داده پويش محيطي و عقل جمعي
با كمك بنياد آينده،[۱۱] پروژه ميلينيوم يك طرح مقدماتي براي عقل جمعي در حوزه انرژي ايجاد كرد. طرح ابتدايي كه در زير توضيح داده شده است ميتواند براي ساختن يك پايگاه داده و عقل جمعي جهت سيستم پويش محيطي هر موضوع مورد نظر به كار رود. سيستم طراحي شده به نام سيستم اطلاعات و شبكه انرژي جهاني[۱۲] است. آن از دو فاكتور تركيب شده با هم تشكيل ميشود:
- شبكه جهاني انرژي:[۱۳] كه فراهمكننده قابليتهاي همكاري و ارتباط يك جامعه جهاني از خبرگان و هر شخص مرتبط با موضوعات انرژي است.
- سيستم اطلاعات جهاني انرژي:[۱۴] يك انبار دانش جهاني در مورد انرژي.
اين دو مؤلفه ميتوانند با هم كار كرده تا نيازهاي متنوع پويش محيطي را برطرف كنند.
شبكه انرژي جهاني
در اين مثال يك مجموعه بزرگ و متنوع از خبرگان انرژي از اطراف جهان براي عضو شدن در GEN دعوت ميشوند. آنها اعضاء جديدي را ازجمله مهندسان و دانشمندان جهان شناسايي ميكنند. بهعلاوه در تشكيل GEIS اعضاي جديدي نيز اضافه ميشوند.
همچنين ميتوان يك GEN عمومي يا PGEN خصوصي تشكيل داد تا هر كس كه بتواند در صورت تمايل، در پيادهسازي GENIS شركت داشته باشد. هر سيستم پويش محيطي بايد راههايي را براي دريافت اطلاعات از منابع غير قابل انتظار را نيز مد نظر داشته باشد. چهار سبك از عمل براي GEN وجود دارد:
- بحث از مهمترين موضوعات انرژي جهاني و تصميمات مربوطه.
- همكاري براي توليد اطلاعات خلاصه و فهرست اولويتها در GEIS.
- تشخيص اجماع نظر خبرگان و مواردي كه اجماع در آنها وجود ندارد و تشخيص حدود نظرات و موضوعات بلاتكليف.
- ارتباط برخط كارشناسان براي پشتيباني نيازها.
مفهوم دقيق GEIS، يك مجموعه از اطلاعات انرژي است كه بهطور آگاهانه بهروز ميشود و در يك مجموعه منسجم از دانش، سازماندهي ميشود. آن همچنين شامل مجموعهاي از قضاوتها در جايي كه توافق حاصل نشده است و توجيهات در مورد نگرشهاي متفاوت ميشود.
صفحه مقدم:[۱۵] ميتواند يك نقشه از موضوع پويش باشد. در اين مثال فاكتورهاي انرژي جهاني، صفحه مقدم ممكن است نقشهاي از وضعيت انرژي جهاني و چشماندازهاي آينده باشد. در گزارش ملنيوم، چندين ضميمه مفيد به شرح زير موجود است كه علاقهمندان ميتوانند به آن مراجعه كنند:
ضميمه ۱: اثر سيستم پويش محيطي بر يك سازمان.
ضميمه ۲: مثالي از يك گزارش پويش محيطي (محيط امنيتي ارتش آمريكا).
ضميمه ۳: نمودار جريان فرايند مديريت موضوعات و ارتباط آن با فرايند برنامهريزي استراتژيك.
[۱] Cynthetic Biology
[۶] United Nations University (UNU)
[۷] . Environmental Protection Agency (EPA)
[۸]. The Gale Directory Of Databasesتوجه: اين منبع را نگارنده/ مترجم اين گزارش به نقل از گلن و پروژه ملنيوم ارائه كرده است و خود راساً آن را بررسي نكرده است.
[۹] .Google Alerts
۱۰]. نوعي الگوريتم كدنويسي شده كه به صورت خودكار صفحات وب را جستجو كرده و ايندكس مي كند.
[۱۱] .Foundation for the Future
[۱۲] .GENIS
[۱۳] .GEN
[۱۴] .GEIS۱
[۱۵] Front Page
ابزار ساده ولي قدرتمند آيندهپژوهي، چرخ آينده است. اين ابزار ساده، ممكن است در رشتههاي ديگر، به صورت متنوعي مثل نگاشت ذهن ناميده شوند. در ادامه با ديدن نمونههاي مختلف و ابداعاتي كه در زمينه آيندهپژوهي به آن افزوده شده است، مسمي بودن اين نام را بيشتر درك خواهيد كرد.
شكل ۲: نمودار نمونه چرخ آينده
۴-۷-۱ تاريخچه روش
چرخ آينده روشي براي شناسايي و دستهبندي نتايج اوليه، ثانويه و ... روندها، رويدادها، موضوعات در حال ظهور و به طور كلي هرگونه تغيير و تصميمات آينده متناسب با آنهاست.
اين روش در سال ۱۹۷۱ توسط ژروم گلن[۱] ابداع شد و در كارگاههاي توسعه آيندهنگر آن سالها و بعدها توسط آموزشدهندگان آيندهنگري و مشاوران بهعنوان روشي براي درگير كردن شركتكنندگان در تفكر مستمر درباره موضوعات آينده، پيشبيني و تحليل فرايند خطمشيها به طور گسترده به كار گرفته شد. روشهاي زيرمجموعه اين روش به نامهاي مختلفي ازجمله چرخ اجرا،[۲] چرخ اثر،[۳] مدلسازي ذهني،[۴] تاراندن[۵] خوانده ميشوند كه توسط آيندهپژوهان در موقعيتهاي مختلف به كار گرفته ميشوند).[۶]
چرخ آينده، اگرچه روش سادهاي است كه فقط به كاغذ، قلم و ذهنهاي آماده نياز دارد، اما در عين حال يك روش قدرتمند براي كشف آينده است. اين روش در حال حاضر توسط آيندهپژوهان، مدرسان دروس آينده، برنامهريزان شركتها و مشاوران خطمشيگذاري عمومي در سراسر جهان براي كمك به شناسايي مشكلات و فرصتهاي بالقوه، بازارها، خدمات و محصولات نوين و دستيابي به تاكتيكها و راهبردهاي بديل به كار ميرود.
[۲] .Implementation wheel
[۳] .Impact wheel
[۴] .Mind mapping
[۵] .Webbing
.[۶] منبع همچنان راهنماي آيندهنگاري ملنيوم است، ترجمه فارسي اين اثر در ايران در پنج جلد منتشر شده است و در اين گزاش فقط به ترجمه خلاصه اكتفا شده است كه به نظر نگارنده، معرف روش است و نيازي به اضافات منبع اصلي نيست. قبلا نسبت به ابزارگرايي در آيندهپژوهي هشدار داده شده است.
۴-۷-۲ تشريح روش
به طور كلي، چرخ آينده راهي براي سازماندهيِ تفكر و پرسش از آينده و به نوعي بارش فكريِ ساختار يافته است. روش كلي كار به اين صورت است كه ابتدا نام رويداد يا روند در وسط برگ كاغذي نوشته ميشود و سپس از اين مركز، شبيه سيمهاي چرخهاي دوچرخه، ميلههايي به سمت بيرون كشيده ميشوند. اثرات يا نتايج اوليه در انتهاي اين ميلهها نوشته ميشوند و بعد اثرات و نتايج ثانويه هر اثر اوليه، حلقه دوم چرخ را تشكيل ميدهند. اين كار تا زماني كه يك تصوير مفيد از اثرات ضمني روند يا رويداد پيش رويمان آشكار شود، ادامه مييابد.
چرخ آينده به طور عموم براي موارد زير به كار گرفته ميشود:
- تفكر در مورد تأثيرات ممكن يك روند جاري يا يك رويداد بالقوه آتي؛
- سازماندهي افكار درباره روند يا رويداد آتي؛
- خلق پيشبينيها درون سناريوهاي بديل؛
- نمايش روابط متقابل پيچيده؛
- نمايش ديگر تحقيقات آيندهپژوهانه؛
- توسعه چند مفهومي از مفهوم اوليه يك روند يا رويداد؛
- معرفي چگونگي تفكر راجع به آينده براي يك گروه؛
- درگير كردن شركتكنندگان يك كارگاه كه به كمك هم درباره آينده فكر كنند؛
- پرورش يك پرسپكتيو آيندهآگاه؛[۱]
- كمك به بارش فكري در گروه؛
- كمك به جلوگيري از غافلگيري با شگفتيسازها.[۲]
[۱] .Nurture a Futures-Conscious Perspective
.[۲] چرخ آينده در پروژههاي بسياري به كار رفته است كه آدرس برخي از آنها بهصورت زير است:
Futures Wheel on European Integration
http://www.unikonstanz.de/FuF/Verwiss/Alber/potucek/Futures_Wheel_on_European_Integration.pdf
South Africa’s Western Cape of Provincial Foresight Coordinator Futures Wheel report published ۲۳ November ۲۰۰۷ and available at: http://cofisa.org.za/pdfs/report_۱gfw_wc_۲۰۰۷.pdf
Middle East Peace Scenarios study http://www.millennium-project.org/millennium/MEPS.gif
Use of a Futures Wheel for Atlantic Salmon in Canada:
http://www.pc.gc.ca/apprendre-learn/prof/sub/eco/itm۵/fi-lr۶/future-avenir_E.asp
Sustainable Tourism http://www.besteducationnetwork.org/ttvii/pdf/Benckendorff.pdf
Strategic Thinking: The Futures Wheel
http://www.passig.com/vault/Lec-ExecutiveMba/FuturesWheel.pdf
Futures Wheel, Global Education July ۲۰۰۸
http://www.globaleducation.edna.edu.au/globaled/go/cache/offonce/pid/۱۸۳۵;jsessionid=۹۴A۷۹۵۶
ADC۴C۲۱۸C۲D۴۳F۸۴A۶۰۸FD۴۹E
Personal Futures Wheel
http://www.personalfutures.net/sitebuildercontent/sitebuilderfiles/personalfutureswheelbooklet.docx
۴-۷-۳ چگونگي اجراي روش
الف-چرخ آينده پايه
روش چرخ آينده روش سادهاي است؛ تصميم اين است كه گروه درباره يك ايده، روند يا رويدادي در آينده يا يك ارزش يا به طور كلي يك تغيير، وارد يك بارش فكري شود. ابتدا موضوع در وسط يك برگ كاغذ يا وايت بورد (هر امكان ديگري مثل ويدئو پروژكتور يا صفحه اينترنتي) نوشته ميشود. سپس دبير جلسه، خطي به شكل دايره يا بيضي به دور موضوع ميكشد و از گروه ميخواهد كه بگويند چه اتفاقهايي ضرورتاً با اين موضوع همراه خواهند شد. با هر نتيجه يا اثري كه گروه پيشنهاد ميكند يك ميله از موضوع به بيرون كشيده ميشود و نام اثر يا نتيجه در انتهاي ميله نوشته ميشود. در شكل ۳ مسئله پيشرفت در كوچك و ارزان شدن وسايل ارتباطاتي كامپيوتري مورد بحث قرار گرفته است. اين شكل مثالي است براي دور اول چرخ آينده كه اثرات اوليه در آن مشخص شده است:
شكل ۳: چرخ آينده با اثرات اوليه
تا اينجاي كار، يك مرحله از چرخ شكل گرفته است. در ادامه، دور هر يك از اثرات يك بيضي كشيده ميشود. حلقهاي نيز ميتوان كشيد كه اثرات اوليه را به هم وصل كند. دبير جلسه از گروه ميخواهد كه موضوع اصلي در بيضي مركزي را فراموش كنند و مهمترين و محتملترين اثرات و نتايج هر يك از اثرات
اوليه را بررسي و پيشنهاد دهند. با پيشنهاد شدن اين اثرات ثانويه و كشيدن ميلهها و اضافه شدن بيضي دور موضوعات ثانويه، حلقه دوم نيز تشكيل ميشود.
در ابتدا، فرايند سريع پيش ميرود و اثرات اوليه، ثانويه و بيشتر، سريع نقش ميبندند. بعد از اينكه گروه احساس كرد افكار در چرخ آينده نمايانده شده است، ميتوانند با ارزيابي و ويرايش كمك كنند تا نتايج واقعيتر شود. اين گام شبيه گام شفافسازي[۱] در بارش فكري است.
گاهي شفافسازي و اعتباردهي به ايدهها به گونه ديگري انجام ميشود. در اين روش، فرايند بهآرامي پيش ميرود و اثرات يك رويداد يا رخداد با پردازش بيشتري انجام ميگيرد و نقد و انتقاد به ايدههاي افراد در اين مرحله نيز پذيرفته شود. در اين روش گروه در مورد ممكن بودن هر اثر، بحث ميكند و اگر همگان قضاوت كنند كه اثري ممكن است، آن اثر در چرخ آينده وارد ميشود در غير اين صورت نه. پيتر واگشال اين برخورد را «قاعده توافق كامل مكتوب» مينامد. او اضافه ميكند: «حصول اطمينان از موافقت همه، يك راه مطمئن شدن از منطقي بودن اثرات است». فرايند چرخ آينده بهسرعت منجر به نتايج غيرمنتظره و غير قابل قبول ميشود و نيازمند برقراري محدوديت براي جلوگيري از رسيدن گروه به نتايج غيرمفيد و كم اثر در پيشبيني آينده است.
گاهي برخي تمايل دارند زنجيره عواقب يك اثر را بهصورت خطي ترسيم كنند كه از روند يا رويداد اصلي منتج شده است. اين روش معروف به «نقش كردن ذهن»[۲] است. در مقابل، چرخ آينده هر حلقه را در يك چرخ كامل (با يك موضوع در مركز) ترسيم ميكند. نقش كردن ذهن، ابزار خوبي براي كشف افكار يك فرد است؛ اما ضرورتاً تمايزي بين اثرات اوليه و ثانويه و ... و رابطه اثرات در زمان قائل نميشود.
ب.تمييز نتايج
به جاي حلقه كشيدن دُورِ اثرات اوليه، ثانويه و... ميتوان به اين روش عمل كرد: براي اثرات اوليه، فقط با يك خط، فلش از مركز چرخ خارج شود. براي اثرات ثانويه ميلههايي با دو خط از بيضي مربوطه ترسيم شود و به همين ترتيب براي اثرات فرعيتر، سه خط، چهار خط و ... . با اين روش، امكان ديگري نيز به چرخ اضافه ميشود، مثلاً اثرات ثانويه اثر اول ميتواند با يك ميله دوخطي به اثر ثانويه اثر دوم متصل شود. در شكل ۵ اين پديده نمايش داده شده است.
[۲] .Mind map